گوگل علاوهبر کسب درآمد بسیار، نتایج اسپانسری را به نوعی هنر تبدیل کرد. طبق این نظریه، افرادی که ترافیک بیشنری میخواهند، برای کلیکها هزینه پرداخت میکنند و البته اگر چیزی برای ارائه نداشته باشند، پول خود را هدر دادهاند. کار را به بازار بسپارید. دلار، خود به نوعی الگوریتم جستجو تبدیل میشود.
گوگل مانند معجزه بود و تبلیغات مشخصی را در کنار نتایج طبیعی و هوشمندانه به نمایش میگذاشت و همه ما نیز پذیرا آن بودیم.
امروزه اما لیست هتلها حتی در ظاهر نیز هیچ ترتیبی نداشته و تنها درآمد نهایی اهمیت دارد. در سرویس «یِلپ» (Yelp) باید زمان زیادی را صرف پیدا کردن فست فودهای بزرگ کنیم. شرکت آمازون نیز با فروختن مشتریها به خریدار با بیشترین هزینه خرج شده، افت کیفیت پیدا کرده است.
همچنین تلفنهای هوشمند با صفحات کوچک و کنترل تکانه ضعیف و تبلیغاتی که شباهتی به تبلیغ ندارند.
نه تنها تبلیغات به تجربهای تلخ برای کاربر تبدیل شدهاند بلکه برای تبلیغدهندگان و در نتیجه ما نیز هزینهبر هستند. اگر خرید تبلیغات، تنها راه برای کسب ترافیک آمازون باشد، آنگاه تنها راه برای عملیاتی نگهداشتن این سیستم نیز دریافت هزینه بیشتر است...
قرنهاست که به محتوا رایگان عادت کردهایم. اما روزنامهها و شبکههای تلویزیونی مرز میان محتوا و تبلیغات را مشخص کردهاند. اینترنت با تمام مزایایی که دارد، همچنان تا آخرین سکه رقابت میکند و برای همه ما از نظر زمانی، مالی و اعتماد هزینهبر است.
پارادوکس «نتایج اسپانسری» اینجاست که اگر اسپانسری هستند، پس دیگر نمیتوان آنها را نتایج جستجو نامید.
لینک مرجع: https://seths.blog/2024/08/the-sad-compromise-of-sponsored-results/