یک راه برای اینکه بفهمیم مخاطب خوشحال است یا نه، پرسیدن این سوال ساده است: «میخواهید تندتر باشد؟» (یا عبارتی معادل این عبارت).
اگر نصف افراد بخواهند در یک جهت حرکت کنند و نصف دیگر در جهتی متفاوت، متوجه خواهید شد که در «مسیر درستی» قرار دارید. در واقع تعداد مشتریهای ناراضی را به حداقل رساندهاید.
مشکل اینجاست که: فرض میشود توزیع نرمالی از اولویتها وجود دارد. در واقع در طبیعت بسیاری چیزها همین گونه توزیع شدهاند. به عنوان مثال قد یا حساسیت به بلندی صدا. بیشتر مردم در میانه قرار دارند و کمتر در دو پایانه (طرف) دیگر. در زمان ایجاد چیزی برای همه، اگر توزیع آنها بهصورت نرمال باشد، هدف جستجوی میانه است.
اما!
اولویتهای شخصی نرمال توزیع نشدهاند. بیشتر مردم اصلا اهمیت نداده و برخی زیاد اهمیت میدهند.
و!
در هر بازارِ شامل انتخابی، دیگر قادر نخواهید بود به همه خدمترسانی کنید؛ زیرا با ارائه انتخاب، مردم انتخاب میکنند.
در نتیجه جستجوی توازن گلدیلاکس یک تله است. در حالیکه ممکن است انتقاد را کاهش دهد، بیتفاوتی را نیز به حداکثر میرساند. در حالیکه ممکن است اعتراض شما نسبت به یک مشتری میان-جادهای فرضی را افزایش دهد، به همان اندازه هم امکان دارد چنین مواردی چندان زیاد نباشند.
برای بسیاری از محصولات و سرویسها، میانه خالی (اشباع) شده است. چیزی که باقیمانده و با آن روبهرو هستید، افرادی بوده که یا درخواست به مراتب بیشتر یا به مراتب کمتر از چیزی را دارند که شما قادر به تطبیق آن هستید.
لینک مرجع: https://seths.blog/2021/09/the-goldilocks-fallacy/