«یکم بالاتر یه کافه تریا جدید باز شده، میای بریم؟».
درک این جمله خیلی راحته. ما میدونیم که خب این کافه تریا هم مثله بقیه کافه هاست فقط یکم متفاوت تر.
در مقابل سوال های دیگری هم وجود دارند:
«گوشی جدیدمو دیدی؟»
«این پادکست رو گوش دادی؟»
«میدونی چجوری برای یه آردوینو برنامه نویسی کنی؟»
وقتی چنین سوالاتی میپرسید که در مورد دسته ها و زمنیه های نو و جدید هست، دو مورد رو باید توضیح بدید:
در سه دهه از عمرم چنین سوالاتی از من پرسیده شده. «ایمیل چیه؟» ، «سیدی رام چیه؟» و حالا هم سوالاتی در مورد دوره ها و کلاس ها.
اول باید توضیح بدید و بگید که در مورد چه دسته و موضوعی صحبت میکنید (که به هیچ عنوان کار راحتی نیست) و بعد باید به طرف مقابل کمک کنید که تصمیم بگیره و اگه میخواد با شما همراه بشه.
به همین دلیله که رقیب، یه هدیه خیلی بزرگ محسوب میشه. اگه در کارِتون رقیب داشته باشید، دیگه نیازی نیست هربار توضیح بدید که در چه زمینه فعالیت میکنید. بلکه میتونید بگید: «مثله اوبر هستیم ولی مردمی تر».