کاری از دست من ساخته نیست.
ما سرگردان هستیم. استانداردهایمان ثابت و قطعی نیستند. همچنین با گذشت زمان و اغلب بر اساس وضعیتی که در آن قرار داریم تغییر میکنند.
موضوعی که چگونگی رخداد فرقهها و دیدگاههای افراطی را توضیح میدهد. نه یکجا بلکه به تدریج.
تا روزیکه مردم از خواب بیدار و شوکه شوند از کشف این موضوع که در حال حمایت (یا انجام) کار نادرستی هستند. کاری که تا دیروز موجب ناراحتی آنها نمیشده؛ اما حقیقتِ کاری که انجام شده آنقدر متفاوتتر است از شخص ایدهآل ما که در این حین وقفهای رخ میدهد.
پرسش این است: اگر کسی در حال انجامش نباشد، آیا بر سر آن بحث یا پافشاری میکنیم؟ آیا همان چیزی هست که پیش از آنکه قبیله و رهبرش آن را به عهده بگیرند، حس شدیدی نسبت به آن داشتید؟
میتوانیم با دور ماندن از نهادهایی که فعالان را بیش از خواسته خودشان به سمت و سویی هدایت میکنند، از این داستان اجتناب کنیم. اگر قهرمانان افراطی هستند (به هر شکلی از آن)، تعجب نکنید اگر سایر فعالان نیز به سمت همین مسیر هدایت شوند. و حتی قدرتمندتر، میتوانیم اولین اصول و قواعد خود را به خودمان یادآوری کنیم. اصولی در این باره که چه چیزی بیش از برنده شدن یا مشهور شدن اهمیت دارد.
پایبندی به یک موضوع، راه خوبی برای اجتناب از همین خواسته از دیگری است.