رقبایی دارید. اما ممکن است خوب آنها را نشناسید.
عکاس مستقل عروسی بهراحتی میتواند تصور کند که دیگر عکاسان حرفهای شهر رقبای او هستند.
یک نویسنده رمان ممکن است تصور کند دیگر نویسندگان رمان در حال رقابت بر سر فضای قفسه فروشگاهها و فروش هستند.
من میتوانم بهجای ارتباط برقرار کردن با Simon یا Brene یا Pema، به آنها بیاعتنایی کنم.
اما اقتصاد بزرگتر میشود.
رقابت در این دو زمینه ریشه دارد:
سالها پیش زمانیکه تامینکنندگان ارشد شرکت اِیاواِل در یک کنفرانس سالانه دور هم جمع شدند و یادداشتهایشان را با یکدیگر مقایسه کردند، همه در مذاکرات قراردادی بعدی خود سود بیشتری کسب کردیم. نه برای تعیین قیمت؛ بلکه برای یادگیری.
وقتی عرضهکنندگان کوچک اطلاعات و بینش خود را به اشتراک میگذارند، راههایی پیدا میکنند که از طریق آن نه تنها هزینهها را کاهش دهند بلکه نفوذ بیشتری بر قانونگذاریهایی که باید با آنها دست و پنجه نرم کنند نیز داشته باشند. عملکرد کلیدی کارگزاران. آنها اطلاعات را در میان عرضهکنندگان مختلف پخش میکنند.
و زمانیکه سخنوران یا نویسندگان یا موسیقیدانان باهم کار میکنند، از بیتفاوتی کاسته و انرژی را به بخشهایی از جمعیت میآورند که در سابق توجه نمیکرده یا اهمیتی قائل نبودهاند.
داشتن جلسات مخفیانه برای شرکت والمارت یا تارگت امر خوبی نیست. اما فهمیدن این موضوع که شرکتهای کوچک چگونه برای منصفانهتر رفتار شدن با خود و همچنین افزایش تقاضا با یکدیگر متحد شوند، امری کاملا مناسب است.
تلفن را برداشته یا ایمیلی ارسال کنید. افرادی را در موقعیتی دقیقا شبیه به خود پیدا کنید. ممکن است در نهایت متوجه شوید که آنها نیز قدردان این ارتباط بوده و همگی سود ببرید. همچنین کسانی که به آنها خدمترسانی میکنید.
لینک مرجع: https://seths.blog/2022/08/the-association/