این حقیقت ندارد. کتابها به فروش میرسند اما کتاب نه. شانس آنکه چندین نسخه از یک کتاب به فروش برسد چیزی نزدیک به صفر است.
حقیقت این است که بسیاری از کتابها مورد پسند عموم نیستند. حالا که دیگر انتشار کتاب در انحصار توزیعکنندگانی خاص قرار ندارد، بهراحتی نمیتوان آمار موجود را نادیده گرفت.
بر اساس آمار منتشر شده از وبسایت Bookscan، تنها در سال پیش تعداد ۴۵۰۰۰۰ عنوان جدید منتشر شده است. منظور از عنوان، کتابی در یک فرمت خاص است. برای بررسی دقیقتر، و در نظر گرفتن نسخههای صوتی و الکترونیکی کتابها، میتوان آمار فروش را در سه ضرب کرد.
اگر آمار ۴۵۰۰۰ کتاب منتشر شده را توسط انتشارات بزرگ در نظر بگیریم، نمودار زیر حاصل میشود:
تنها ۱۶۳ کتاب فروشی بیش از ۱۰۰۰۰۰ نسخه داشتهاند. یعنی کمتر از یک کتاب به ازای هر ۲۵۰ عنوان منتشر شده.
مقداری بسیار کم. جمعیت شهر رونوک ایالت ویرجینیا ۱۰۰۰۰۰ نفر است.
اگر این هدف را نصف کنیم، در واقع تنها ۳۲۰ کتاب دیگر اضافه کردهایم. یعنی زمان، هزینه و تلاشی که افراد حوزه انتشار کتاب صرف چاپ ۹۰۰ کتاب میکنند، به تنها یک کتاب پرفروش ختم میشود.
(که در این مورد، پرفروش یعنی یک کتاب بهازای هر فرد در شهر پوکاتلو ایالت آیداهو).
شما میتوانید کتابخانهای شامل تمام عنواین محبوب تاسیس کنید که به تعداد کمی قفسه نیاز دارد.
از طرف دیگر مشاهده میکنید که ۸۵ درصد کتابهای منتشر شده سال پیش کمتر از ۵۰۰۰ نسخه فروش داشتهاند. آماری بسیار بد.
کتاب اهمیت دارد. ساخت کتاب نیازمند ترکیبی از مهارت و دانش است. انتشار کتاب عملی سخاوتمندانه از اعتماد است. اضافه کردن به دانش جمعی بسیار اهمیت دارد. کتاب فرهنگساز است حتی اگر تعداد زیادی از آن به فروش نرسد. و گاهی نیز فروش بالا یک کتاب شگفتیساز میشود.
اما از نظر اقتصادی، انتشار کتابهای جدید هیچ ارتباطی با این مزایا ندارد. زمانی کمبود دسترسی به اطلاعات باعث شده بود تا جهان انتشارات کتاب متحول شود. اما دیگر اینطور نیست.
کتاب بنویسید چرا که میتوانید و شاید اثری بگذارید. اما به حرف ناشر خود تنها برای به فروش رساندن چند نسخه بیشتر توجه نکنید. چون بعید است اتفاق بیفتد.
لینک مرجع: https://seths.blog/2024/04/books-dont-sell/