امیلی برونته و خواهرانش، شارلوت و آنبرونته از داستاننویسان برجستهی انگلیسی هستند که امیلی با کتاب «بلندی های بادگیر» آوازهی خود را جهانی کرد، اما کمتر کسی او را به عنوان شاعر نیز میشناسد.
دکتر شجاعالدّین شفا در کتاب «منتخبی از زیباترین شاهکارهای شعر جهان» که انتخاب، ترجمه و نگارش کتاب مذکور نیز بر عهده خودشان بوده، در قسمت شاعران انگلستان، به امیلی برونته پرداخته و دو شعر از او با نام های «ابیات آخر» و «زندانی» را آورده است.
قطعهی کوچک در صفحه بعد، با عنوان «ابیات آخر» بخشی از آخرین اثر شاعرانهی امیلی برونته است که در کتاب گفته شده آمده است.
دیگر روح من از چیزی نمیترسد. دیگر دلم در میدانهای طوفان خیز جهان بهلرزه نمیآید، زیرا همچانکه اختران فروزان آسمان را مینگرم، در درون خویش نور درخشان ایمان را میبینم که مرا در پیکار با تاریکیِ ترس یاری میکند.
ای خدا!
ای قدرت جاودانی!
ای خالقِکل! تو همیشه در دلِمنی!
ای زندگی! تو در کالبد من برای خویش منزلگاهی یافتهای تا لختی در آن آرام گیری و من، ای زندگی جاودان، در عوض از تو نیرو و قدرت ستاندهام.
هزاران اعتقاد گوناگون که دلها را به هیجان می آورد ، همه بیهوده و بی اساس هستند. همه مثل علفهای خشک با کفهای بی حاصل دریای بیکران آنقدر ضعیف هستند که یارای تزلزل دلی پر ایمان را که با اعتماد کامل بر صخرهی تزلزل ناپذیر ابدیت نشسته است، ندارد.
*در اشعار ترجمهای، ساختار طولی و عرضی شعر بههم میخورد و تا حدودی به قطعهی ادبی نزدیک میشود اما معنا و مفهوم همان است.