mahdi
mahdi
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

چرا؟؟؟

چه چیزی باعث شده تا من در این هوای ابری و بسیار دلنشین‌ از پشت بار کافه بیرون را نگاه کنم و حسرت بخورم .
چه چیز باعث شد من از پشت بار ،صاحب کافه ام را ببینم که با معشوقه از خود بزرگ تر خود و یک رفیق به ظاهر محترم نشستن و دارن گپ میزنند!
‌و فقط تفاوت سن ما ۳سال است!
یعنی من ۳سال بعد تو یکی از میز های کافه ی خودم مینشینم و به باریستای خودم میگم یه اسپرسو واسه من و یه لاته واسه این خانم محترم بزن و بیار واسمون!!
و هنگام نوشیدن نوشیدنی هامون در مورد این حرف میزنیم که دقیقا ۳سال قبل توی تولدم به طور اتفاقی دیدمت و قلب و ذهنم ترکید !
با دیدنت زندگی برام روشن شد ،مرسی که ۸ سال قبل به طور اتفاقی به زندگیم وارد شدی !
و بعد در مورد این ۸ سال و ۲ ماهی که گذشته حرف میزنیم و من به معشوقه زیبا روی خودم ، روشن میکنم که چه سختی هایی برای رسیدن به تو کشیدم، و چه اشتباه هایی انجام دادم ..!
و ازش تشکر میکنم وارد زندگی من شده و زندگیم روروشن کرده!
اری سپاس گذارم ...
بعد از تمام کردن نوشیدنی ها ، رو به معشوقه خودم میکنم و بهش میگم اینجا متعلق به توعه!
اینجا رو من وقتی ساختم که داشتم در عشق تو غرق میشدم! ذره ذره اینجا با عشق تو ساخته شده !
اری اری بدون این وعده های روشن نمیشه زندگی کرد !
من که اکنون پشت بار ایستاده ام و با نگاه کردن به صاحب کافه و گپ زدنشون، به تخیلات افریده شده ذهنم رفتم!و هنوز مغزم درگیر این سفر هست و تمام اعضای بدنم در حال رقص و شادی هستند!!
چون مغز کوچک و فسقلی ما واقعیت و رویا رو از هم تشخیص نمیده!
و این یکی از بهترین باگ های این مرحله از دنیا هست!
افرادی که نمیتونن به خواسته هاشون برسن ، میتونن با این باگ حتی شده برای لحظه ایی هم ذهن و بدن خودشون رو شاد کنند ، و با امید مخیله رو به جلو حرکت کنند!!

داستانکافی شاپیاوهمن؟رمان کوتاه
دنیای یاوه..!!یه پسر که ذهنش استعداد خاصی تو خلق یاوه داره!!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید