Hamidreza Lachin
Hamidreza Lachin
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

از تعصب تا تفکر!

در دو طرف درگیر در اتفاقات تلخ دو ماه اخیرِ کشور، دو دسته آدم رو غالب بر مابقی جمعیت می‌بینم: اول افرادی که در لابلای این همه اخبار و اطلاعات، حقایق رو می‌بینن و با این حال تصمیم به طرفداری از جناح خاصی می‌گیرن. و دوم افرادی که روایات ساخته شده از حقایق (که عمدتا هم سوگیری داره) رو مبنای قضاوتشون قرار می‌دن و از حقایق به دورن.

فضای تعامل با دسته اول رو می‌شه به سمت گفتگو برد. هر چند ممکنه اون گفتگو خصمانه باشه، اما همچنان طرفین حول حقایق مشترکی نظرات خودشون رو می‌گن. شاید در انتها هم به نتیجه مشترکی نرسن (نباید هم انتظار داشته باشیم که نتیجه مشترک به راحتی، اون هم در مسائل سیاسی و مذهبی، بدست بیاد)، اما از خشونت دوری می‌کنن.

اما تعامل با افراد دسته دوم همیشه به خشونت کشیده می‌کشه. منظورم از خشونت هم لزوما برخورد فیزیکی نیست، بلکه هر رفتاری خارج از فضای گفتگوئه. از فحاشی و توهین گرفته تا بلاک و قطع رابطه. افراد این دسته خطرناکن، چون برمبنای روایات زندگی می‌کنن و منبعشون برای دریافت روایات، رسانه‌های طیف خودشونه.

هر دو دسته این افراد غرق در سوگیری تایید و مطلوبیتن و دنیا رو اونجور که عادت دارن یا مطابق میلشون هست می‌بینن. آدام گرانت در کتاب "دوباره فکر کن" به بررسی دلایل علمی وجود چنین افرادی می‌پردازه و یک راه جایگزین پیش رومون قرار می‌ده: چرخه دوباره فکر کردن

این چرخه با تواضع فکری شروع می‌شه که در ادامه منجر به شک و تردید درباره دانسته‌ها و باورهامون، کنجکاوی برای درک گزینه‌های آلترناتیو و نهایتا کشف مدل جدیدی از بودن می‌شه.

می‌تونیم در تعاملمون با دسته اول از این رویکرد استفاده کنیم و پاسخ طرف مقابل رو ببینیم. شاید این تواضع و همدلی، اونا رو هم به کنار گذاشتن تعصب ترغیب کنه. اما در مورد دسته دوم، عدم تعامل رو راهکار بهتری می‌بینم. تنها راه باز شدن مسیر گفتگو با این افراد، تغییر یا نابودی منبع ساخت روایات هست.

آدام گرانتدوباره فکر کنتوسعه فردیگفتگوهمدلی
حمیدرضا لاچین، دانشجوی ارشد مدیریت مهندسی، علاقه مند به حوزه منابع انسانی و مدیریت و عاشق یادگیری هستم. در ویرگول تجارب و یادگیری های دانشجویی و کاری ام را به اشتراک می گذارم. سایت شخصی: hlachin.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید