معلم تاریخم در دوران دبیرستان میگفت که انسان به دو چیز زنده هست: امید و آرزو. اون سال کشور مثل الآن درگیر حوادث داخلی و تروماهای متوالی بود و ما که در آستانه کنکور سراسری بودیم، تردید از آینده وجودمون رو فرا گرفته بود. بعدها معنای این دو واژه رو در پادکست "نقطه شروع" از محمدرضا شعبانعلی یاد گرفتم. شعبانعلی در این پادکست با نگاهی متفاوت راهکارهای برنامهریزی برای آینده رو آموزش میده و قدرت کلمات رو بهمون یادآوری میکنه.
شعبانعلی در این پادکست امید رو قدرت فکر کردن به آینده تعریف میکنه. آدم امیدوار در خلوت خودش به آینده فکر میکنه و با بقیه درباره آینده به گفتگو مینشینه. اما آدم ناامید غرق در گذشته باقی میمونه و آینده براش وجود نداره. چنین آدمی از معنا تهی و در افسردگی فرو میره.
آرزو تصویری ایدهآل از آینده هست که به زندگیمون جهت و هدف میده. بدون آرزو، زندگیمون به دست طوفان حوادث سپرده میشه و درگیر سردرگمی خواهیم شد.
در کنار امید و آرزو، شعبانعلی به کلمه دیگهای هم اشاره میکنه: خوشبینی و بدبینی. این واژه رو تکمیل کننده امید و آرزو یافتم چون کیفیت تصویر و تفکرمون از آینده رو مشخص میکنه. آدم خوشبین تصویری مثبت از آینده داره و آدم بدبین تصویری تلخ و منفی. وجه تمایز این کلمه با دو کلمه قبلی اینه که ما روی آرزوها و امیدمون کنترل داریم و خودمون تعیین کننده و تغییر دهندهاش هستیم. ولی آنچه که نهایتا در آینده اتفاق میافته، بیتوجه به خوشبین یا بدبین بودنمون، خارج از کنترل ماست.
این روزها مجدد این آموختهها به یادم اومد و مرورش رو مفید دیدم. خودم رو در حال حاضر امیدوار، بدبین و آرزومند میبینم. همچنان برای آینده شور، انگیزه و هدف دارم ولی هر روز نسبت به بهبود شرایط بدبینتر میشم. این بدبینی باعث میشه از لحاظ سلامت روان آسیب ببینم و کمتر خوشحالتر و متمرکزتر باشم، اما در عین حال بهم تلنگر میزنه که منفعل نباشم و نهایت تلاشم رو برای تغییر بکار بگیرم. جز این چه میشه کرد؟
مرور این پادکست رو توصیه میکنم.