منظور از میل، خواست و اراده قوی برای انجام کاریست. وقتی نسبت به انجام کاری میل داریم، با عزم راسخی تعهد انجامش رو برمیداریم و با هر نوع مانعی مقابله میکنیم. برعکس، کاری که براساس میل درونی نباشه، با اولین مانع و مقاومتی متوقف میشه. در نبود میل، ما دنبال یه بهونه خارجی هستیم تا خودمون و دیگران رو برای از حرکت ایستادن توجیه کنیم. حتما هممون تجربه درگیر شدن تو چنین پروژههایی داریم! شاید حتی به زور و زحمت تا تهش رفته باشیم، ولی قطعا برای رسیدن به نتیجه، کلی زمان و هزینه اضافی هدر دادیم.
این مهمترین نکتهای هست که تیموتی گالووی در کتاب «مربیگری به سبک بازی درونی» به اون تاکید میکنه. یه مدیر وظیفه داره قبل از شروع هر پروژه کاری، علاوه بر بررسی چیستی و چگونگی اون پروژه و تعیین منابع و مهلتهای زمانی، یه سوال اساسی رو از کل تیم بپرسه: اینکه چقدر میل انجام دادنش رو داریم؟
قطعا پروژههایی پیش میاد که ما رو به شوق نیاره، ولی نیاز سازمان هست و باید انجام بشه. اینجور مواقع اولین گام اقرار به بیمیلی و آگاه شدن ازش هست. بعدش باید با هم گفتگو کنیم تا ببینیم چطور میتونیم میلی برای انجام این پروژه در تیم تزریق کنیم؟
شاید یه پاداش بیرونی بتونه این میل رو در ما ایجاد کنه، یا توجه به برآورده کردن یه نیاز درونی. بالاتر از همه به نظرم تزریق لذت و یادگیریه. اینکه چطور میتونیم تجربههایی برای لذت بردن، کنجکاوی و یادگیری تو دل این پروژه تعریف کنیم.
در نهایت برتری و موفقیت نیازمند میل است. استعداد و فکر خوب، هیچ وقت بدون حضور قلب موجب پیروزی نمیشه.
شما در چنین شرایطی چطور میتونین میل رو تزریق کنین؟