ویرگول
ورودثبت نام
Hanieh shahba
Hanieh shahba
خواندن ۱ دقیقه·۱۶ روز پیش

دنیای ارام #پارت هفتاد و هشت

ادمی که مهربان باشد حتی زمانی که عصبانی هم باشد بالاخره خودش را نشان میدهد نمیخواستم خودم را گول بزنم که قرار است همه چی درست بشود نه فقط میدانستم این ادم بَد نیست تظاهر میکنه که بَده

حالم خیلی بهتر شد شالم درست‌ کردم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم برگشتیم توی شهر امیدوارم دیگه به این ویلا برنگردم چون هر دفعه که می ایم یک سوپرایز جدید برای من دارد سردردخیلی بدی داشتم دلم یک خواب طولانی میخواست که زمانی بیدار بشوم همه چی درست شده باشد و من دیگر اینجا نباشم اما افسوس که سرنوشت پیچیده تر از اسن حرفاست .. توی ماشین دیگر حرفی بینمون رد و بدل نشد رسیدیم خانه شون ،هنوز مثل قبل حیاط با صفایی داشتند قسمتی از ان گلکاری شده بود که از نظر من زیباترین باغچه بود خانه شون دو طبقه بود که طبقه همکف خودشان زندگی میکردند و‌طبقه بالاشون خالی بود که احتمالا برای پیمان بود. پروانه =وای ارام چرا صورتت قرمز شده ،حالت خوبه

ای وای بر من که اصلا حواسم نبود کرم بزنم تا قرمزی بپوشونم

من=فکر کنم به خاطر پیاده روی که داشتم چون پوست صورت ام حساس یکم افتاب بخوره سریع قرمز میشود الان برم کرم بزنم تا بدتر نشده

پروانه=اره برو عزیزم بیا تا اتاق پیمان بهت نشان بدم

من=مرسی عزیزم….

خانهماشیناتاق پیمانادم تظاهرادمی مهربان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید