کرونا باعث شده خیلی از افراد نگاه متفاوتی نسبت به گذشته، در مورد شغل خودشون داشته باشن. بسیاری از کسبوکارها دچار بحران تقاضا شدن و کسبوکارهای جدیدی رونق گرفتن. اگر چه با بررسی آمار منتشر شده در خارج از ایران متوجه میشیم که در سالهای اخیر و حتی قبل از شروع کرونا هم، افراد به مراتب راحتتر از ۲۰ یا ۳۰ سال پیش، سازمان و حتی حرفه خودشون رو عوض میکردن. با اطمینان میشه گفت که دیگه شغل، محور زندگی اکثریت افراد جامعه نیست و در زمانه ما حس تعلق کمتری نسبت به تخصص و احتمالا نسبت به سازمان وجود داره.
وقتی به کشور خودمون نگاه میکنیم با مشکلات مختلفی که توی جامعه امروز ما وجود داره - بحران سلامت در نتیجه بیتدبیری محض مسئولین کشور از یک طرف و شرایط سخت اقتصادی مردم همراه با اخبار بدی که از امثال طرح «صیانت» به گوش میرسه از طرف دیگه - پیوند سرمایههای انسانی با سازمانها به مراتب ضعیفتر از گذشته شده. بچهها با نگرانیهای مختلفی که وجود داره نه به آینده میانمدت و درازمدت خودشون امیدی دارن و نه حتی نسبت به ثبات شرایط در روزهای پیشرو مطمئن هستن. توی این وضعیت هست که تنشهای بینفردی - بین تیمی شدت میگیره و دادن انگیزه برای همدلی و همراهی به بچهها هر روز سختتر از گذشته میشه. در حالی که نمیشه پیشبینی درستی نسبت به اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور داشت، کسبوکارها هم، مانند افراد، سعی میکنن با نهایت تلاش ممکن، زنده و سرپا بمونن. حال سوال مهم اینه که در این شرایط سخت برای بقا، به شرط تامین کف نیازهای مالی افراد برای زندگی، انگیزه خوب و کافی برای ماندن در یک تخصص و یک سازمان چی میتونه باشه؟
در شرایطی هستم که افراد به مراتب راحتتر از ۲۰ یا ۳۰ سال پیش، سازمان و حرفه خودشون رو عوض میکنن.
ما توی شرکت راژمان و در تیم نشان، بهواسطه تنوع سرویسها در حوزه نقشه و همچنین تعداد زیاد کاربران، همیشه با تعداد بالای فیچر و سرویس پیشنهادی جدید مواجه هستیم که بیشتر از ظرفیت توسعه تیم هستن. روال معمول هم اینه که سعی میکنیم با توجه به شرایط فنی و محدودیتهایی که وجود داره، از بین این پیشنهادها تعدادی رو برای پیادهسازی در فصل پیش روی تیمها انتخاب کنیم. به همین دلیل هم برگزاری جلسات همفکری در مورد یک سرویس، فعالیتی مرسوم در تیم ما بهحساب میاد. در زمانی که اپیدمی کرونا شروع شد، به دلیل لغو سفرهای نوروز ۱۳۹۹، تیمها با تصمیمی فوری تمرکز خودشون رو بر توسعه سرویسهایی نظیر نمایش «مناطق پرتردد شهرها»، «ساعات شلوغ مراکز خرید» و... گذاشتن تا بتونن در این بحران نیازهای جدید کاربران رو پوشش بدن. اگرچه با گذشت زمان ما هم مثل اکثر کسبوکارها کموبیش به زندگی در کنار کرونا عادت کردیم و کمکم برنامه توسعه تیمها به حالت عادی برگشت.
در همین حال هفته گذشته، جلسهای اسکایپی برای همفکری در مورد سرویس جدید «اطلاعرسانی مراکز واکسیناسیون کرونا» داشتیم و بچهها از تیمهای مختلف نشان توی این جلسه بودن. قبل شروع جلسه از نظر من که به صورت داوطلبانه شرکت کرده بودم، با توجه به تعدد این جلسات در نشان، این رویداد فرقی با بقیه جلسات همفکری محصولی نداشت. با این وجود در پایان جلسه من حسابی تحت تاثیر سطح انگیزه، هیجان و مشارکت بچهها بودم. انگیزه افرادی با تخصصهای مختلف، در تیمهایی مختلف برای مشارکت کردن و پیشنهاد دادن، اونم به حدی که باید تلاش میکردیم تا وسط حرف همدیگه نپریم! هر کدوم از بچهها تجربیات متفاوتی رو بسته به شرایط شهر و اطرافیان خودش داشت و همه افراد از ایدهها و پیشنهادهای خودشون دفاع میکردن. یکی از بچهها که همسرش عضوی از کادر درمان بود نسبت به سختیهایی که در مراکز درمانی وجود داره میگفت و یکی دیگه از تجربه سخت خودش برای زدن واکسن. در عین حال وجه مشترک همه این بود که نه تنها با هیجان ایدههای جدید خودمون رو میگفتیم، که حاضر بودیم برای اجرای این ایدههای جدید وقت بذاریم و بیشتر از زمان معمول هم فعالیت کنیم. همین هم باعث شد که خروجی این جلسه برای من، خیلی فراتر از سرویسی در محصول باشه. نتیجه مهم جلسه این بود که با گذشت حدود ۱۸ ماه از شروع پاندمی کرونا و با وجود انواع اتفاقهای بدی که باعث فرسودگی و خستگی همه ما شده، توان و انگیزه بچهها وقتی که پای کمک واقعی به جامعه و مردم وسط باشه بینهایت خواهد بود.
بزرگترین انگیزه برای افراد تیم، همون چیزیه که خود ما در این روزها بهش نیاز داریم.
به نظر میرسه در این شرایط، تنها عامل مهم برای ماندگار شدن افراد در سازمان، معنادار بودن کار یا شاید کارِ معنادار است. بزرگترین انگیزه اینه که به افراد همون چیزی رو بدیم که خودمون این روزها بهش نیاز داریم، یک نقش آشکار و مشخص در انجام یک کار معنادارِ مفید برای خودمون، خانوادهمون و احتمالا جامعهمون. این تنها عامل پیوند محکم بین افراد و سازمانهاست، پیوند به هویتهایی که دارن سعی میکنن غیر درآمد، نقش مثبتی برای باز کردن یکی از گرههای فراوان جامعه و مردم نیز داشته باشن. شاید شرکتهایی نظیر ما از تهیه واکسن، تامین دارو و رفع خیلی دیگه از نیازهای این روزهای مردم ایران عاجز باشن اما اگر بخواییم میتونیم، نه برای برطرف کردن مسئولیت اجتماعی، که برای معنا دادن به همکاری افراد با سازمان خودمون کاری کنیم.