
آیا شما هم برای خود یک دنیای خیالی ساختهاید و روند اتفاقهای آن دنیای خیالی را به خواست خودتان پیش میبرید؟ منظورم این است که هیچ اتفاق ناگواری در آن دنیا رخ نمیدهد و همه چیز بر وفق مرادتان است؟ بیایید این مقوله را از نظر کارن هورنای، روانشناس بالینی مکتب فروید، بررسی کنیم:
کارن هورنای معتقد است اگر والدین محیط سرشاری برای کودک خود فراهم کنند (از جهت روانی)، کودک میتواند در مسیر رشد استعدادش را بروز دهد. اما اگر محیط کودک مملو از تحقیر، ناآرامی و ناامنی باشد، کودک برای احساس امنیت دوباره، یک منِ خیالی در ذهنش میسازد و تمام آنچه که من واقعیاش ندارد را به او اختصاص میدهد. در واقع کودک از من واقعی خود میگریزد و به من خیالی پناه میبرد. چنین افرادی ویژگیهای زیر را دارند:
خود را فرد شکستخوردهای میپندارند و هرگز از خود راضی نیستند.
دیگران را بابت شکستهای خود سرزنش میکنند.
مدام در خیال هستند و با خود صحبت میکنند.
بازگشت هرباره به دنیای واقعی و مواجهه با من واقعی آنها را سرخورده میکند.
اما من معتقدم دردناکترین بخش ماجرا، فاصله روزافزون از واقعیت است. هر روز از واقعیت فاصله میگیریم چرا که گمان میکنیم بیارزشیم. کار به جایی میرسد که من خیالی تبدیل به من واقعی میشود.
این مطلب را حتمن بخوانید: (ترومای کودکی چگونه زندگیتان را تغییر میدهد؟)
من واقعی ناقص است. ویژگیهای اخلاقی دارد که مطلوبمان نیست. آزارمان میدهد. گذشتهاش میلنگد. خانواده خوبی ندارد. از چهرهاش و بدنی که دارد راضی نیست. شرایط زندگیاش اسفبار است. ممکن است رابطه دنیای واقعیاش شکست خورده باشد در حالی که رابطه دنیای خیالی به دوام خود باقیست. اما سوال؛ آیا خیال واقعی است؟ خیال چیزی جز توهم است؟ چیزی جز خواب در بیداری است؟
اما سوال اصلی اینجاست؛ چرا باید به من واقعی بازگردیم؟ جواب این سوال را نیز کارن هورنای به ما میگوید:
او میگوید یکی از مراجعهایش بعد از گذراندن چند جلسه درمانی در رؤیا اسبی را میبیند که یکی از پاهایش نقص دارد و نمیتواند به درستی راه برود و او این رؤیا را اینگونه تفسیر میکند که درمانجو در حال نزدیک شدن به «من واقعی» خودش است، هر چند ناقص و غیرایدهآل است ولی در حال حرکت است.
باری؛ ناقص و غیرایدهآل اما در حال حرکت و پیشروی اما خیال کاملن ایستاست. حال در ادامه توصیههایی را ذکر میکنم که میتوانند ما را به من واقعی و سازش با آن نزدیکتر کنند:
دستاوردهایمان را به خودمان یادآوری کنیم
کودک تحقیر شده هرگز تشویق نشده یا اگر هم تشویق شده، اثر این تشویق با یک تنش به فنا رفته. یکی از اقدامهای موثری که انجام میدهم، یادآوری دستاوردهای زندگیام به شخص خودم است. آنها را مینویسم و مدام بهروزشان میکنم. دستاورد لزومن چیز بزرگی نیست بلکه میتواند یک پیادهروی ساده یا گوش دادن به موسیقی خوب باشد. جدای از اینها به دو نفر از دوستانم گفتهام که اگر میتوانید من را تشویق کنید. چون من فراموش میکنم و احتیاج به یادآوری دارم.
اقدامهای واقعی انجام دهیم نه اقدامهای خیالی
برخی اقدامها ما را به واقعیت نزدیک میکنند و برخی از آنها ما را از واقعیت دور میکنند. طبق تجربه شخصی من، اقدامهایی نظیر اسکرول شبکههای مجازی چیزی جز سرخوردگی و پناه بردن دوباره به خیال برایم ندارد چرا که محتوای این شبکهها اغلب حول محور کسانی است که داراییشان را در چشممان فرو میکنند یا وضعیت اسفناکمان را وخیمتر میکنند. به جای اینها ترجیح میدهم غذا درست کنم، در مترو و هر جایی که گوشیطلب است کتاب بخوانم و گاهی هم پیادهروی کنم.
به روانشناس مراجعه کنیم
میدانم که ممکن است فرصت کافی و چه بسا هزینه کافی برای مراجعه به روانشناس را نداشته باشیم اما طلب یاری از یک مشاور هم مفید است و نباید آن را دست کم بگیریم. به هر صورت؛ روانشناس میتواند من واقعیتان را باری دیگر به شما بشناساند و یاریتان دهد تا با من واقعی زندگی کنید نه من خیالی.