همه ما افرادی را میشناسیم یا سرگذشت افرادی را خواندهایم که با وجود دوران سختی که در کودکی یا بزرگسالی تجربه کرده اند،بر موانع زندگی و روزگار فائق آمده اند و توانسته اند به مطلوب خودشان دست پیدا بکنند.
همه ما داستان هایی خوانده ایم از افرادی که به طرز ناباورانه ای بر موانع مسیرشان فائق آمده اند و توانسته اند به موفقیت بزرگی دست پیدا کنند؟فرقی نمیکند که داستان در مورد شخصیتی حقیقی مثل فارست گامپ باشد یا شخصیت خیالی مثل جین ایر باشد،مهم آن است که این افراد توانسته اند به مطلوب دست پیدا کنند.
شاخصه مشترک تمامی این افراد آن است که از حاشیه امن خود خارج شده اند و تصمیم گرفته اند که تجربه کنند و بر ترسها و موانع غلبه کنند.
آنها ترجیح میدهند که در لبه صخره بایستند و پایین را نگاه بکنند،ترجیح میدهند که بترسند و پیش بروند؛به راستی که ترس محرک بسیار قوی است.
صادقانه اعتراف میکنم که ترسها نقش مهم و اساسی در رشد و پیشرفت من ایفا کردهاند به همین خاطر تصمیم گرفتم یک ترسو باشم.
دوستی دست روی شانهام گذاشت و نصیحت حکیمانهای به من کرد،او گفت هر وقت احساس کردی که اوضاع خوب است و هیچ خطری تو را تهدید نمیکند،مطمئن باش که به زودی زمین خواهی خورد پس دائما باید نگران باشی از اینکه مبادا خطری در راه باشد و بیاطلاع باشی.
ماهیت ترس این را اقتضا میکند که شما هر چه زودتر کاری انجام بدهید،مغز دستور میدهد که هر چه سریعتر واکنشی در قبال آن خطر نشان بدهید و به ناحیه امنی بروید اما هیچوقت به شما دستور نمیدهد که از ناحیه امن خارج بشوید.
این ترس است که ما را به عمل وامیدارد؛ترس از مرگ،ترس از سرخوردگی،ترس از دست دادن عمر،یا حتی ترس از بیپولی و نداری.
همه این ترسها دلیل موجهی هستند برای آنکه کاری کنیم پیش از اینکه دیر بشود،مانند شوالیه ای به دل تاریکی میزنیم وبا موانع مبارزه میکنیم.
به راستی که ما ترسو های شجاع هستیم.