نگاه ما به خردهعادتها منصفانه نیست. آنها را دست کم میگیریم. گمان میکنیم تاثیر بسزایی ندارند به همین خاطر به هنگام انجام دادنشان احساس ناامیدی میکنیم. اما چه میکنید اگر بگویم من خردهعادتهایی میشناسم که زمان میخرند و تاثیری آنی دارند؟ در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم:
هر شب پیش از خواب کارهای روز بعد را تعیین میکنم. موارد ضروری را در اولویت قرار میدهم و کارهای غیرضروری را حذف میکنم. این خردهعادت دو دقیقه زمان میبرد اما یک ساعت برایم زمان میخرد چون از سردرگمی روز بعد نجاتم میدهد.
کارهای کوچک باید در یک نشست انجام شوند در غیر اینصورت تمرکزمان را از بین میبرند. برای مثال زنگ زدن به طراح سایت، جستجوی یک عبارت ساده یا بارگیری یک برنامه روی هم رفته ده دقیقه زمان نمیبرند اما وقتی آنها را یک کاسه نکنید، تمرکز شما را از بین برده و زمان زیادی تلف میکنند.
چندین بار پیش آمده تعداد فایلهای صفحه دسکتاپتان، تمام تصویر را پر کنند؟ چنین مواقعی وادارید تمام فایلها را مرتب کرده و به پوشههای مورد نظر انتقال دهید. انجام این کار دست کم بیست دقیقه زمان میبرد اما اگر به هنگام استفاده از هر فایل آن را به پوشه مورد نظر انتقال دهیم یک دقیقه زمان نمیبرد.
میز کار من همیشهی خدا شلوغ است. دور و برم پر است از کتابهایی که از قفسه بیرون آوردهام و برای همیشه فراموش کردهام سر جایشان بگذارم. طی چند روز میز دوباره شلوغ میشود. این بار مجبورم دست کم یک ساعت برای مرتب کردن کتابها و وسیلهها زمان بگذارم. اما اگر هر کتاب را پس از استفاده سر جایش قرار دهم چند ثانیه هم زمان نمیبرد.
یک لیوان شیر گرم هم به کیفیت خوابم میافزاید و هم راحتتر بیدارم میکند. نوشیدن آن یک دقیقه زمان میبرد در حالیکه میتوانید روز بعد زودتر از خواب برخیزید و زمان بخرید.
حالا نوبت شماست؛ شما چه خردهعادتهایی دارید؟ میتوانید یک مورد از آنها را پیشنهاد کنید؟