در نگاه اول ممکن این سوال را از باغبانی که درختان زیادی پرورش داده بپرسیم اما واقعیت آنست که وجه شباهت درختان و انسانها در تحمل بارهای زندگی پربیراه نیست. درختی که پربار است مورد خوشایند همگان واقع میشود اما این سوال در مورد انسانها اندکی تفاوت دارد. قصد ندارم در مورد تجربهها صحبت کنم، بلکه میخواهم از دردهای عمیقی بگویم که سالیان سال به دوش میکشیم و از عواقب آن اطلاعی نداریم.
انسان در انتخاب آنچه که میخواهد حمل کند مختار است. ما مختاریم که آوردهها و تجربههای خالص کودکی را حمل کنیم یا نگرشهای منفی و تروماها را. قبول دارم که برخی چیزها را خودمان انتخاب نکردهایم؛ به عنوان مثال چه کسی دوست دارد کمبود مادری مهربان را تا دوران بزرگسالی حمل کند؟ یا چه کسی دوست دارد تنهایی کودکی و خلا نبود فرد مناسب را تا لحظه مرگ به دوش بکشد؟ اما ناخواسته بودن دلیل بر همیشگی بودن نیست.
طبق این مثالها درمییابیم که منظور ما از بار، صرف خوبیها نیست بلکه دردهای عمیق خواسته یا ناخواسته را نیز شامل میشود. هنر زندگی در آنست که اگر بار نادرستی حمل میکنیم، درنگ کنیم و آن را از دوشمان پایین بیاوریم. ما انرژی فراونی نداریم و مسیر زندگی هم کوتاه است؛ در نتیجه باید چیزهایی را حمل کنیم که به کارمان میآیند.
ملاک ساده و سرراست است؛ فایده و عدمفایده. میبایست آنچه درون سرمان وجود دارد را بیرون بیاوریم و با دیدهای نقادانه بنگریم و آنگاه بپرسیم:
«این چیزی که دارم با خودم حمل میکنم آیا به من کمکی میکنه یا نه؟»
رها کردن به این سادگی هم نیست منتهی با پرسش این سوال نخستین قدم را برمیداریم. هر قدر درد عمیقتر باشد، رها کردن آن دشوارتر است. اما این دلیل نمیشود که باری را تا پایان عمرمان به دوش بکشیم. باری؛ زیگموند فروید نکته حائز اهمیتی در باب انرژی انسانی دارد:
«انرژی (لیبیدو) میبایست صرف رشد شود، اگر این انرژی به مسائل دیگری اختصاص داده شود (حمل بارهای بیفایده)، انسان از رشد بازمیماند.»
☘️ این مطلب را با دیگران نیز به اشتراک بگذارید.