
سندروم اردک
واقعیت آنست که اوضاع همیشه بدتر میشود، یعنی هیچ امیدی برای بهبودی فلاکتی که با آن سر و کله میزنیم وجود ندارد. فرقی ندارد که از نقطهای عالی شروع کنیم یا اینکه از نقطهای بد شروع کنیم، در هر صورت اوضاع قرار است بدتر شود طوری که از باور آنچه بر سرمان آمده شانه خالی میکنیم.
این متنی که نوشتهام جنبهای شخصی دارد و قرار نیست آن را به کسی نسبت بدهم. مسئله آنست که عدهای پیرامون ما وجود دارند که به راحتی غصه خود را بروز میدهند و از شر آن خلاص میشوند ولیکن من نمیتوانم غصه خود را بروز بدهم، دلیل آن را نمیدانم ولی خوب میدانم که غم و غصهها اندرونمان باد میکنند در حالیکه ظاهرمان شاد و عالی است.
باید اعتراف کنم که چندی پیش گمان میکردم افسردگی دارم ولی دریافتم که آن را سندروم اردک نامیدهاند. نام بامزهای است اما مضمون آن بر خلاف ظاهر آن، کاملن تلخ و زننده است.
جریان از آن قرار است که پژوهشگران دانشگاه استنفورد بعد از بررسی پستهای مجازی چند دانشجو که خودکشی کرده بودند توانستند نام سندروم اردک را بر آن بنهند.
اردکها به هنگام شنا در آب، نیمی از بدنشان بیرون از آب است و نیم دیگر زیر آب است و از نظرها پنهان است. از ظاهر اردک این به نظر میرسد که او به آسانی روی آب شناور است ولی در واقع هیچکدام متوجه تقلای این اردک که با تلاش پاهای خود را تکان میدهد نیستیم. در واقع مبتلایان به « سندرم اردک» کسانی هستند که تلاش می کنند همواره تصویری شاد و خوشبخت از خود در فضای مجازی نشان دهند در صورتی که در دنیای واقعی با مشکلات زیادی مواجه هستند.
اما من احساس میکنم که این سندروم فقط منحصر در شبکههای اجتماعی نیست بلکه در دنیای واقعی هم این مشکل به چشم میخورد. سعی داریم خود را شاد و خوشحال نشان دهیم در حالیکه درونمان غوغایی برپاست.
حتم دارم که بسیاری از ما به این مشکل دچار هستیم، اما باید اعتراف کنم هیچ راه چارهای وجود ندارد. این نظر شخصی من است و ممکن است با آن موافق نباشید ولی خوب میدانم که هیچ کسی به ناراحتی که در دل داریم اهمیتی نمیدهد. والتر بنیامین در کتاب تا روشنایی بنویس مینویسد:
یک دم، فقط یک دم، حس میکنی که در این دنیا تنهایی و برای همیشه تنها باقی خواهی ماند.
واقعیت آنست که در این مواقع احتیاج داریم فردی به آنچه که در دلمان باد کرده گوش دهد، نیاز داریم تا بلکه فردی بتواند تقلا و تلاشهایمان را برای زنده ماندن ببیند ولی خبری نیست.
اگر هم جرئت کنید و به دیگران بگویید که در حال تحمل چه فشاری هستید، به شما خواهند گفت که همه درد دارند و فقط تو نیستی که سختی میکشی یا اگر خیلی مهربان باشند، شروع میکنند به نصیحت کردن. پنداشتی که از نعمت شنوایی محرومند و نمیتوانند برای چند دقیقه محض رضای خدا هم که شده گوش بدهند.
و بدین طریق هیچ راهی وجود ندارد. البته باید اعتراف کنم تنها خوشی که نصیبم شده، آنست که بیماری من نام جالبی دارد و دست کم میفهمم چه مرگم شده.