نویسنده مثل بازیکن فوتبال است. هرگز از یک فوتبالیست انتظار نمیرود که بتواند بدون آمادگی بدنی و عضلانی، نود دقیقه تمام بدود چه برسد به اینکه از او بخواهیم برای تیم گلزنی بکند. بازی بدون آمادگی برای او مصدومیت در پی دارد.
حال نویسنده هم نباید انتظار داشته باشد بدون گرم کردن عضلات نویسندگیاش، یک محتوای دسته اول تولید بکند. آخر از قلم خشک چه انتظاری میرود که بتواند محتوا تولید بکند یا داستان بنویسد؟ چه بسا داستاننویسی به مراتب، آمادگی بیشتری میطلبد.
مصدومیت نویسنده هم به آن است که بعد از یک مدت دیگر هیچ چیز نمیتواند بنویسد. سرخورده میشود و با خود فکر میکند که دیگر هیچ چیز برای ارائه ندارد و باید از دنیای نوشتن خداحافظی بکند در حالیکه اینطور نیست.
مسئله آن است که هرقدر شما آمادهتر باشید به همان میزان نوشتن برایتان آسودهتر خواهد بود و مجبور نیستید برای نوشتن یک مطلب ساده خود را به زحمت بیافکنید.
جولیا کامرون میگوید:
از صفحات صبحگاهی شروع کن. بگذار افکارت بیاید روی صفحه. سه صفحه دربارهی هر چیزی که فکرش را میکنی بنویس. این کار سانسورچی درونت را تربیت میکند تا بگذارد خلق کنی.
حدودا یکسالی است که هر روز به هنگام نوشتن، ابتدا چندین صفحهای را به آزادنویسی اختصاص میدهم تا عضلات نویسندگیام گرم بشوند. حقیقت آن است که نمیتوانم از خیر نوشتن این صفحات بگذرم چون تاثیر بسزایی در بالا بردن کیفیت محتوای من دارند خصوصا که به هنگام نوشتن این صفحات هم میتوانم از بیحوصلگی صبحگاهی به دور باشم و هم میتوانم از فواید آن بهرهمند بشوم.
فکرش را بکنید که صبحها با آن حال نزار و پریشان از کمبود خواب شب قبل، از خواب برمیخیزم و با بیحوصلگی به سراغ یک دفتر میروم و شروع به نوشتن میکنم. به خود فحش و ناسزا میگویم که نویسندگی هم شد حرفه؟ بهتر نبود به دنبال یک کار نان و آب دار میرفتی؟
باری همین که نوشتن صفحات صبحگاهی شروع میشود و مشغول به ور رفتن با کاغذ میشوم دیگر هیچ خبری از آن زمزمه مشئوم و بدطینت نیست، خودکار روی کاغذ میلغزد و کلمات را به رشته تحریر میکشاند.
آزادنویسی به مانند نوشتن انشا با موضوع آزاد است. اصلا غصه نخورید که قرار است چه بنویسید بلکه فقط خودکار را بردارید و هر چه دلتان میخواهد روی کاغذ بنویسید و نگران درست و غلط بودن کلمات هم نباشید بلکه فقط بنویسید. چرت و پرت بنویسید ولی بنویسید. نیازی نیست که جملاتتان منطق خاصی را دنبال بکند بلکه هدف فقط آن است که کمی این دست ما نرم شود و قلم به آن بچسبد.
میتوانید جزئیات کاری که روز گذشته کردهاید یا خوابی که دیشب دیدهاید را بیان بکنید اگر هم خوابی ندیدهاید اشکالی ندارد بلکه نالهنویسی کنید و اشک تمساح بریزید. هدف فقط نوشتن است.
من هم ابتدا عادت داشتم که سه صفحه بنویسم ولی کفاف یک نویسنده به سه صفحه آزادنویسی نیست خصوصا نویسندهای که حرفهای مینویسد، نباید انتظار داشته باشد که با سه صفحه نوشتن بتواند به بهترین شکل ممکن محتوایش را تولید بکند. بدین جهت اکنون دو هفتهای میشود که هر روز بیست صفحه آزادنویسی میکنم.
توجه داشته باشید که حتما این صفحات باید روی کاغذ نوشته بشوند. اگر چه که تایپ کردن آنها هم اشکالی ندارد ولی ما را وسوسه میکند که حتما غلطهای خود را تصحیح بکنیم و این با فراغ بالی که صفحات آزادنویسی یا صفحات صبحگاهی به ما میدهند در تضاد است.(در رابطه با این موضوع-تایپکردن ممنوع!)
نکته دوم آنکه بدون سانسور بنویسید. قرار نیست این یادداشتها را به کسی نشان بدهید پس ترسی از نوشتن هر آنچه که به ذهنتان خطور میکند نهراسید.
باید اعتراف کنم که نتیجه این همه مدت صفحات صبحگاهی و آزادنویسیها به مراتب در نوشته های من پدیدار گشته است. اکنون بیش از بیست صفحه در روز آزادنویسی دارم و اصلا بدون آن نوشتن برایم میسر نیست. احساس میکنم که هیچ چیز برای نوشتن ندارم ولی به محض آنکه دست به قلم میبرم، کلمات خود به خود جاری میشوند.
حال من تجربههایی که از آزادنویسی و صفحات صبحگاهی کسب کردهام برایتان به اشتراک میگذارم.
آزادنویسی نوعی برونریزی فکری است. یعنی در واقع با این تمرین شما ناخودآگاه خودتان را قلقلک میدهید و آن را وادار میکنید تا هر طور که شده دلیل نگرانی را بیابد. از دغدغههایتان بنویسید یا به خودتان روحیه بدهید.
با آزادنویسی نثر خود را ارتقا دهید. به کار بردن یک سری از فعلها و پسوندها و صفتها نیاز به آن دارد که شما زمینهی آن را فراهم بکنید. با آزادنویسی در واقع ما به لغات اجازه میدهیم که از حافظه ناخودآگاه به خودآگاه انتقال یابند و ملکه ذهنمان بشوند. به جرئت میتوان گفت که آزادنویسی طولانی مدت میتواند نثر شما را بهبود ببخشد.
در بین صفحاتی که مینویسم ناخودآگاه متوجه میشوم که پی یک مطلب را گرفتهام و به یک سری از ایدههای ناب رسیدهام. در بهترین حالت همان ایده را در آزادنویسیام گسترش میدهم و در بدترین حالت به همان برداشت ایدهها کفایت میکنم.