ارتباط برقرار کردن ساده است اما تهدیدهای بسیاری برای بقای آن وجود دارد. وقتی با یک دوست آشنا میشویم گمان میکنیم این دوستی پایان ندارد اما طولی نمیکشد به خاطر یک باور نادرست همه چیز را نابود میکنیم. در ادامه به پنج نکته حیاتی هنگام برقراری ارتباط با دیگران اشاره میکنیم:
بدون شک برای همه ما پیش آمده در مورد کسی که دوستش داشتیم خیالبافی کنیم و او را همانند فرشتهها پاک و معصوم در نظر بگیریم. اما هر قدر بیشتر به فرد مورد علاقهمان نزدیکتر میشویم به نکاتی پی میبریم که به هیچ عنوان با رویاهای ما تطابق ندارند. اینجا میبایست در نظر داشته باشیم انسانها همانند عکسها در وهله نخست بینقص به نظر میرسند منتهی به مرور زمان آسیبهایشان نمایان میشود. بنابراین بپذیریم که هیچکس فرشته نیست و هر کسی نقطه تاریکی در زندگیاش دارد.
برچسبها فراوانند مثل بچه طلاق بودن، حرامزاده بودن، یتیم بودن و الی ماشاالله که تبدیل شدهاند به ملاکهای قضاوت دیگران. برچسبها واقعیت حقیقی را سانسور میکنند و واقعیتهای ساختگی را به معرض نمایش قرار میدهند. چه کسی این برچسبها را وضع کرده؟ عرف و اجتماع. آیا قضاوت کردن دیگران به خاطر چیزهایی که در کنترل آنها نبوده کار منطقیست؟ صد البته نه. ما نمیتوانیم به خاطر بچه طلاق بودن رفتار خود را با یک فرد تغییر دهیم چرا که چنین تغییری در دامنه کنترل او نبوده.
اگر کودکی ظرف غذایش را با لگد پرت کند، بهانه بگیرد یا بزند زیر گریه هیچکس او را مسخره نمیکند چون معتقدیم به احتمال بالایی خستهاند یا حوصلهشان سر رفته. حال اگر یک فرد بزرگسال چنین برخوردهایی نشان دهد چه فکری میکنیم؟ مسئله اینجاست که بزرگسالان هم بهانه میگیرند و گاهی خودشان را لوس میکنند چرا که ممکن است شب گذشته خوب نخوابیده باشند یا با درخواست ارتقای شغلیشان موافقت نشده باشد. آلن دوباتن در کتاب رابطهها میگوید:
«هر فردی کودکی درون خود دارد که از رشد محروم مانده و این هیچ اشکالی ندارد چرا که بهتر شدن در یک زمینه مستلزم بد ماندن در زمینههای دیگر است.»
باور عرفی مبنی بر آنست که دوستان در همه حال باید به یاری یکدیگر بشتابند و دلایلی نظیر دغدغههای شخصی و سبک زندگی بهانههایی بیش نیستند. اما در سوی دیگر ماجرا واقعیت نظر دیگری دارد؛ یک دوست یا شریک عاطفی نمیتواند بیست و چهار ساعته در خدمت ما باشد. باری، گاهی اوقات از بابت محبتی که به یکدیگر داریم چنین کارهایی انجام میدهیم منتهی این لطفها نباید انتظارهایمان را غیرواقعگرایانه کنند.
منطقیست اگر گاهی اوقات کسی که با او دوست هستیم یا با او رابطهای عاشقانه برقرار کردهایم جان به لبمان کند اما این خطاهای انفجاری لازمههای هر رابطهای هستند و نمیتوانند بهانهای برای پایان دوستی یا رابطه به شمار بروند. میتوانیم اینگونه فکر کنیم که با بروز برخی خطاها و واکنشهای طرف مقابل، شناخت عمیقتر میشود و در نتیجه دوستی هم قوت بیشتری مییابد. در واقع من معتقدم چنین منازعههایی در حکم پس لرزه هستند چرا که از شدت زلزله اصلی میکاهند و خرابیهای کمتری بر جای میگذارند.
نکته ششم را شما بگویید! حتمن آن را بررسی میکنم!