Hadi Ghorbani
Hadi Ghorbani
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

چرا باید معمولی باشیم؟

روز گذشته در حال خواندن کتاب هنر رندانه بیخیالی بودم که عنوانی از کتاب نظرم را به خود جلب کرد. این عنوان عبارت بود از اینکه شما استثنایی نیستید و اشاره به افرادی داشت که از معمولی بودن گریزان هستند و به هر طریق ممکن سعی می‌کنند خود را از دیگران متمایز کنند و استثنایی جلوه کنند. باری، این نوشته من را به آن داشت که از خود بپرسم چرا باید معمولی باشیم؟

باید اعتراف کنم تاکنون تمام سعی من بر آن بوده که از دیگران متمایز و استثنایی نمود کنم و برایم فرقی نمی‌کرد که چه قیمتی برای آن می‌پردازم و چه خطراتی برای من در پی دارد، تا آنکه به عامل تمایز خود اندیشیدم و دریافتم که هیچ تغییری در زندگی من حاصل نشده است.

مساله آنست که اینگونه افراد در دنیای امروزی کم نیستند و هر کسی در تلاش است که متمایز جلوه کند اما گاهی به بهانه‌های عجیب و غریبی دامن می‌زنیم. به عنوان مثال دوستی داشتم که خود را تافته جدا بافته می‌دانست چون پدر و مادرش را از دست داده بود یا دیگری به خاطر دانشی که داشت خود را استثنایی می‌پنداشت، دریغ از آنکه اگر کمی سرمان را از برف بیرون آوریم، در می‌یابیم که این فقط ما نیستیم که مشکل داریم یا فلان توانایی را برخورداریم.

  • رشد و پیشرفت در گرو معمولی بودن است

در هر صورت سبک زندگی امروزه ما را بر آن داشته که از معمولی بودن گریزان باشیم در حالیکه بخش عظیمی از زندگی ما، به معمولی بودن سپری می‌شود و مشغول به انجام کارهایی هستیم که همگان به آن اشتغال دارند. اما مارک منسن در کتاب هنر رندانه بیخیالی دلیل آنکه چرا باید معمولی باشیم را رشد و پیشرفت می‌داند.

عرفا و فلاسفه معتقدند که افعال و اقدامات انسان، در گرو نیازها و مقاصد اوست یعنی انکان ندارد فردی به انجام کاری مشغول شود در حالیکه از انجام آن کار هیچ هدفی را دنبال نمی‌کند. حال طبق این مساله می‌توان نتیجه گرفت که رشد و پیشرفت در گرو آنست که ما نیاز به رشد و پیشرفت را در خود احساس کنیم.

اگر کسی معتقد است در نوشتن تبحر خاصی دارد، هیچگاه بیشتر از آن رشد نخواهد کرد ولی اگر کا به خود قبولاندیم که معمولی هستیم، در این صورت تمام تلاش خود را به کار می‌گیریم تا پیشرفت کنیم.

نکته‌ای جالب که مارک منسن هم به آن اشاره کرد، این بود که افراد موفق در هر زمینه‌ای معتقدند که معمولی هستند و همین معمولی بودن است که آنها را وادار می‌کند که پس از دستیابی به موفقیت‌های بزرگ همچنان به گسترش توانایی‌های خود ادامه بدهند.

همین نقطه نظر برای من کافی بود تا لحظه‌ای از بالیدن به توانایی‌های سرباز زنم و دریابم که هیچ تفاوتی با دیگران ندارم. آخر همیشه با خود خیال می‌کردم که به خاطر فلان توانایی دیگران می‌بایست به من توجه کنند درحالیکه هیچکس برای آن توانایی من تره هم خرد نمی‌کرد.

از این رو توصیه می‌کنم ضرری ندارد که گاهی از اوقات، به خود یادآوری کنیم که معمولی بودن برایمان کسر شان محسوب نمی‌شود و قرار نیست به خاطر تمسخر شویم.

معمولیچرا باید معمولی باشیمهنر رندانه بیخیالیبه تخم گرفتننوشتن
یه دانشجوی روانشناسی که سعی میکنه هر روز یاد بگیره و رشد کنه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید