Hadi Ghorbani
Hadi Ghorbani
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

چرا شکست می‌خوریم؟ | ده دلیل شکست از زبان مارک منسون

می‌دانیم بدون شکست امکان ندارد چیزی یاد بگیریم اما آیا این دلیل می‌شود به هر شکستی تن بدهیم؟ صد البته نه چون برخی از شکست‌ها به جای درس، عبرت می‌دهند. در ادامه به ده مورد از شکست‌هایی می‌پردازیم که برای آگاهی از آن‌ها به هیچ تجربه‌ای نیاز نداریم:

شکست می‌خوریم چون می‌ترسیم انگشت‌نما شویم

قاعده بسیار ساده است. اگر می‌خواهیم از دیگران متمایز باشیم باید کارهایی انجام دهیم که دیگران انجام نداده‌اند. ارزش‌هایی خلق کنیم که دیگران تاکنون خلق نکرده‌اند. پس طبیعی است انگشت‌نما شویم. به عناون مثال من هر روز کتاب می‌خوانم و عقیده برخی آنست که به جای کتاب خواندن باید بیشتر کار کنم. بله من انگشت‌نما هستم.

به اندازه کافی پشتکار نداریم

بیایید نگاهی به برخی از آثار شاخص دنیای ادبیات بیندازیم. چقدر طول کشید تا کتاب بینوایان نوشته شود؟ می‌دانیم این کتاب یک روزه نوشته نشده بلکه هوگو دست کم چند سالی ایده آن را در ذهن داشته و بعد چند سالی هم برای نوشتنش وقت صرف کرده. اشتباه برداشت نکنید. منظورم آن نیست شما هم باید چندین سال زمان صرف کنید، همان‌قدری زمان صرف کنید که لازم است.

شکست می‌خوریم چون تواضع نداریم

بسیاری از افراد بدون تسلط کافی به یک موضوع خود را استاد خطاب می‌کنند این در حالی است که تواضع یعنی آگاهی به ندانسته‌هایمان. یعنی بدانیم کجای کار می‌لنگد و آن را تقویت کنیم. در غیر این صورت در اولین امتحان جدی شکست خواهیم خورد. باور کنید اگر جواب سوالی را نمی‌دانیم هیچ اشکالی ندارد بگوییم «نمی‌دانم!». هیچکس از این پاسخ ما ناراحت نخواهد شد و چه بسا بیشتر بهمان علاقه‌مند می‌شوند.

در شبکه‌سازی و ایجاد روابط محکم موفق نیستیم

انزوا خوب است ولی به شرط آنکه اختیاری باشد. یعنی به هنگام نیاز بخشی از وقت خود را در تنهایی برای مطالعه یا تحقیق سپری کنیم. ولی در مورد انزوایی که شرایط روحی و جامعه القا می‌کند موافق نیستم. انزوا ما را عقب می‌اندازد و پس از مدتی درمی‌یابیم هیچ چیزی کسب نکرده‌ایم. بگذارید چون بحث باز شده نکته‌ای بگویم، می‌دانید چرا انزوا این قدر محبوب شده؟

چون رسانه در قالب‌های مختلف آن را تبلیغ می‌کند. یک شعر که معلوم نیست برای شاملو است را به شاملو می‌چسبانند و بعد یک آهنگ غمگین را نیز ضمیمه آن می‌کنند. باور کنید این شگرد برای جذب بازدیدکننده و فالوور است. گول این ظواهر را نخورید. منزوی‌ترین انسان‌ها نیز احتیاج به کسی دارند تا با او صحبت کنند.

شکست می‌خوریم چون به جای پذیرش توصیه‌های دیگران با آن‌ها مخالفت کنیم

اگر اطلاعات کافی در مورد اقدام‌مان نداریم مناسب‌ترین گزینه مشورت گرفتن است. می‌خواهیم خانه بخریم، می‌خواهیم سرمایه‌گذاری کنیم بهتر است خودسرانه اقدام نکنیم و نزد فرد مطمئنی برویم. ناگفته نماند هر کاری آدم مخصوص به خودش را می‌طلبد. برخی از ما در هر زمینه از خانواده مشورت می‌گیریم. بد نیستند ولی آیا اطلاعاتی در زمینه شما دارند؟

شکست می‌خوریم چون حواسمان پرت است

آیا با اختلال اشباع توجه آشنایی دارید؟ یعنی مواردی که هیچ اهمیتی ندارند به مرور زمان برایمان مهم می‌شوند و بخش بزرگی از توجه ما را به خودشان اختصاص می‌دهند. می‌توانم به شبکه‌های اجتماعی و مشاهده اخبار نامربوط اشاره کنم. چه لزومی دارد کامنت‌ها را زود جواب دهیم؟ چه لزومی دارد دایرکت اینستاگرام را لحظه به لحظه بررسی کنیم؟ چه لزومی دارد هر ساعت آمار بازدید استوری‌مان را بررسی کنیم؟ چه لزومی دارد اخبار لحظه‌ای کشور را رصد کنیم؟ سیاست‌مدارهای دنیا چنین رویه‌ای دنبال نمی‌کنند چه رسد به ما.

شکست می‌خوریم چون مسئولیت‌پذیر نیستیم

من اتفاقاتی که در زندگی رخ می‌دهد را به دو دسته تقسیم می‌کنم؛ دسته اول به اتفاق‌هایی اختصاص دارند که تقصیر ما هستند و مسئولیت آن‌ها نیز با ماست، دسته دوم اتفاق‌هایی هستند که تقصیر ما نیست ولی همچنان مسئولیت آن‌ها با ماست یا بهتر است که باشد. به عنوان مثال تقصیر من نیست که سهمیه کنکور برخی بنا به دلایلی از من بالاتر است ولی مسئولیت آن با من است تا بهتر بخوانم. تقصیر من نیست تحریم داریم ولی مسئولیت آن با من است.

اگر مسئولیت را نپذیریم، فرد دیگری افسار زندگی‌مان را به دست گرفته و به هر طرفی که بخواهد می‌کشاندمان. دنیا جای غیرمنصفانه‌ای است. اگر خودمان برای خودمان تصمیم نگیریم دیگران برایمان تصمیم خواهند گرفت.

شکست می‌خوریم چون باور نداریم امکانش وجود دارد

من به شدت واقع‌نگر هستم. دنیا و اتفاقاتی که درون آن رخ می‌دهد را به علت‌ها و معلول‌ها اختصاص می‌دهم نه به خدا. اگر کسی دچار آسیبی می‌شود به خاطر آنست که بی‌احتیاطی کرده نه اینکه خدا برایش مقدر کرده باشد. اگر کسی می‌میرد به خاطر خودش است نه اینکه خدا دستور مردن او را داده باشد. این نگرش صحیح است ولی یک جای کار بدجور ضربه می‌زند. می‌پرسید کجا؟

وقتی برای چیزی تلاش می‌کنم تمام حمایت‌های عاطفی و معنوی را از خود دریغ می‌کنم. به عنوان مثال قرار است در امتحانی شرکت کنم، قبولی در این امتحان منوط به تلاش‌هایم است پس هر گونه امکان موفقیت را نفی می‌کنم. از من به شما نصیحت کمی خوشبینی به جایی برنمی‌خورد. دست‌کم استرس کمتری تحمل می‌کنید.

شکست می‌خوریم چون خود را مستحق چیزی که می‌خواهیم نمی‌دانیم

حتمن تاکنون نام درماندگی خودآموخته به گوشتان خورده. این اختلال می‌گوید افراد به خاطر آنکه مدت زیادی را در شرایط ناگوار می‌گذرانند، می‌آموزند و به خود القا می‌کنند که دیگر چیزی تغییر نخواهد کرد به همین خاطر دست از تلاش برمی‌دارند و خود را به وقایع زندگی می‌سپارند. به عنوان مثال وقتی صحبت از کسب ثروت به میان می‌آید خیلی‌ها می‌گویند: پولدار شدن امکان نداره یا اینقدر بلند پروازی نکن. باور کنید اگر تلاش کنید می‌توانید.

این مطلب را حتمن بخوانید: (چگونه از اشتباهاتمان درس بگیریم؟)

شکستروانشناسیتوسعه فردیمارک منسن
یه دانشجوی روانشناسی که سعی میکنه هر روز یاد بگیره و رشد کنه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید