اگر بخش بزرگی از روزمان را به نگرانی میگذرانیم، اگر مدام نگرانیم که فلان موضوع قرار است چگونه پیش برود و اگر اضطراب رخدادها به وجودمان خنج میکشند، چگونه میتوانیم در چنین شرایطی آرامش خود را تضمین کنیم؟ باید بپذیریم شنیدن واژه آرامش بیشتر شبیه به شنیدن لطیفه است؛ با شنیدن آن اوقاتمان تلخ میشود و پوزخندی به نشانه محال بودنش میزنیم. اما آیا به دست آوردن آرامش واقعن محال است؟اپیکور به ما از آرامش میگویدبیایید در مورد زندگی خوب فکر کنیم؛ چه واژههایی به ذهنمان میرسند؟ ثروت، خانه بزرگ، فرزندان سالم و موارد دیگری که گفتنشان ضروری نیست. وجه مشترک تمامی این موارد، خارجی بودن آنهاست و مشکل همینجاست چون که ما معمولن کنترل کاملی بر روی آنها نداریم. اما بیایید به اپیکور هم مراجعه کنیم؛ او به هنگام صحبت کردن از زندگی خوب هرگز به چنین واژههایی اشاره نمیکند بلکه او تنها به یک واژه بسنده میکند: آتاراکسیا.این واژه به آرامش، سکون و آسودگی ذهنی تعبیر شده است. کلیشهای به نظر میرسد اما اهمیت آن فراوان است. کلیشهای به نظر میرسد اما اطلاعی از کیفیت آن نداریم و گمان میکنیم ناکارآمد است. به همین خاطر هر بار آن را از زبان خود یا دیگران میشنویم لبخند تلخی روی لبهایمان مینشیند.چگونه میتوانیم به آتاراکسیا دست پیدا کنیم؟راز آتاراکسیا در یگ جمله نهفته است؛ بر چیزهایی تمرکز کنیم که نیاز داریم نه چیزهایی که میخواهیم. باری بیایید جملههای دوستانه اما ارزشمند وان دی اندن به شاگردانش در کتاب راز اسپینوزا را با یکدیگر بخوانیم:«نیازهای شما کم هستن و به راحتی محقق میشن و هر درد و رنج لازمی رو به راحتی میتونید تحمل کنید. زندگی خودتون رو با اهداف پیچیدهای مثل شهرت و ثروت پیچیده نکنید چون اونها دشمن آتاراکسیا هستن. مثلن شهرت شامل عقاید دیگران میشه و نیازمند اینه که طبق خواستههای دیگران زندگی کنیم. برای دستیابی و نگهداری شهرت میبایست چیزی رو که دیگران میپسندن بپسندیم و از هر چی دوری میکنن دوری کنیم.»
شما میتوانید به این سوال پاسخ دهید؛ برای رسیدن به آتاراکسیا چه کار میتوانیم بکنیم؟
اگر بخش بزرگی از روزمان را به نگرانی میگذرانیم، اگر مدام نگرانیم که فلان موضوع قرار است چگونه پیش برود و اگر اضطراب رخدادها به وجودمان خنج میکشند، چگونه میتوانیم در چنین شرایطی آرامش خود را تضمین کنیم؟ باید بپذیریم شنیدن واژه آرامش بیشتر شبیه به شنیدن لطیفه است؛ با شنیدن آن اوقاتمان تلخ میشود و پوزخندی به نشانه محال بودنش میزنیم. اما آیا به دست آوردن آرامش واقعن محال است؟
بیایید در مورد زندگی خوب فکر کنیم؛ چه واژههایی به ذهنمان میرسند؟ ثروت، خانه بزرگ، فرزندان سالم و موارد دیگری که گفتنشان ضروری نیست. وجه مشترک تمامی این موارد، خارجی بودن آنهاست و مشکل همینجاست چون که ما معمولن کنترل کاملی بر روی آنها نداریم. اما بیایید به اپیکور هم مراجعه کنیم؛ او به هنگام صحبت کردن از زندگی خوب هرگز به چنین واژههایی اشاره نمیکند بلکه او تنها به یک واژه بسنده میکند:
آتاراکسیا.
این واژه به آرامش، سکون و آسودگی ذهنی تعبیر شده است. کلیشهای به نظر میرسد اما اهمیت آن فراوان است. کلیشهای به نظر میرسد اما اطلاعی از کیفیت آن نداریم و گمان میکنیم ناکارآمد است. به همین خاطر هر بار آن را از زبان خود یا دیگران میشنویم لبخند تلخی روی لبهایمان مینشیند.
راز آتاراکسیا در یگ جمله نهفته است؛ بر چیزهایی تمرکز کنیم که نیاز داریم نه چیزهایی که میخواهیم. باری بیایید جملههای دوستانه اما ارزشمند وان دی اندن به شاگردانش در کتاب راز اسپینوزا را با یکدیگر بخوانیم:
«نیازهای شما کم هستن و به راحتی محقق میشن و هر درد و رنج لازمی رو به راحتی میتونید تحمل کنید. زندگی خودتون رو با اهداف پیچیدهای مثل شهرت و ثروت پیچیده نکنید چون اونها دشمن آتاراکسیا هستن. مثلن شهرت شامل عقاید دیگران میشه و نیازمند اینه که طبق خواستههای دیگران زندگی کنیم. برای دستیابی و نگهداری شهرت میبایست چیزی رو که دیگران میپسندن بپسندیم و از هر چی دوری میکنن دوری کنیم.»
شما میتوانید به این سوال پاسخ دهید؛ برای رسیدن به آتاراکسیا چه کار میتوانیم بکنیم؟