مقصود من از انتشار این نوشته آن است که یکبار و برای همیشه از شر کلیشه نگو نشان بده خلاص بشویم. شنیدن مکرر این جمله من را وادار کرد تمرینی را برای آن پیشنهاد بکنم تا بلکه بتوانم خود را از باری که این جمله به دوشم میگذارد برهانم.
اول آنکه قرار نیست در مرحله پیشنویس نگران این باشید که نگویید بلکه نشان بدهید. مرحله پیشنویس باید صرف ارائه جزئیات کلی بشود. بعد از آن که نوشتهتان تمام شد میتوانید به توصیفهای خود رجوع کرده و آنها را اصلاح بکنید.
دوم آنکه لزومی ندارد همشه نشان بدهید بلکه باید گاهی از اوقات بگویید. به عنوان مثال فرض کنیم که صحنه شما در کتابخانهای به وقوع میپیوندد، حال نهایتا شما بتوانید تمیزی یا شلوغی کتابخانه را با نشان دادن بیان بکنید ولی در مورد بیان جزئیاتی که در کتابخانه است چارهای جز متوسل شدن به جزئی نگاری ندارید پس لطفا این استرس را به خودتان تحمیل نکنید.
اما تمرینی که برای این بخش در نظر گرفتهام آن است که سعی کنید برای جملات معادلهای مختلفی بنویسید و به همان چیزی که اول به ذهنتان خطور میکند اکتفا نکنید. مسئله تصویر سازی است، فرض کنید که خود در صحنه قرار دارید. شما هیچوقت نمیگویید که کتابخانه کثیف است بلکه میگویید ورقههای کتابها این سو و آن سو پخش شده بود و بادی که از پنجره به داخل میوزید آن ها را روی زمین میغلتاند.
شما با یک تیر دو نشان زدهاید؛ هم نشان دادهاید و هم از کسلکننده شدن روایت گریختهاید.
برای راحتتر شدن بهتر است که به اثر بیندیشید، مثلا اثر استرس، جوییدن ناخنها یا گازگرفتن لبهاست. اگر میخواهید خواننده داستانتان را نیمهتمام رها نکند و آن را به پایان برساند، باید کاری کنید که او مجبور به ادامه دادن داستان باشد و صفحات را تند تند ورق بزند.
حال دفتری را بردارید و جملات توصیفی که در داستانتان به کار رفته را در آن بنویسید. ببینید که برای این جملات چه معادلهایی میتوانید ذکر بکنید.
برای آنکه مطلب ملموس شود، مثال هایی را ذکر کردهام:
به جای علی استرس داشت میتوان گفت که علی این پا و آن پا میکرد و ناخنهایش را میجوید.
به جای آن زن اعتماد به نفس بالایی داشت میتوان گفت که آن زن با قدمهایی بلند در حالیکه سرش بالا بود داخل شد.
به جای آنکه بگوییم قلعه به تصرف دشمنان در آمد میتوانیم بگوییم که پرچم های دشمن بر برجکها به اهتزاز در آمد.
به جای آنکه بگوییم آن پسر حسابی مراقب بود میتوانیم بگوییم که آن پسر کاغذ را در بالاترین کشو دراور قرار داد یا میتوان گفت که روی پنجه پاهایش راه میرفت.
این مفید ترین تمرینی بوده است که برای نشان دادن به جای گفتن فرا گرفتهام. برای مدتی آن را انجام بدهید، خیلی زود این گونه نوشتن تبدیل به عادت میشود و حتی به صورت ناخودآگاه در پیشنویسها آن را استفاده میکنید.