
امیدواری از نظر شما به چه معناست؟ آیا شما هم گمان میکنید امیدواری یعنی بد به دلمان راه ندهیم و منتظر اتفاقهای خوب باشیم؟ گرچه نگاه عوامانه چنین معنایی را در نظر میگیرد اما برای بیهوده بودن آن کافیست با رخدادهای ناگوار و متعدد زندگی مواجه شویم تا پی ببریم امیدواری آن چیزی که عوام میپندارد نیست.
جنگ 12 روزه و قطعی اینترنت بهانهای شد تا کتابی بینظیر بخوانم. مایکل ایگناتیف در اثر خود با عنوان «تسلی خاطر» سعی در بازسازی تصویر ما از امیدواری دارد. کتاب دارای بخشها و شخصیتهای فلسفی گوناگونی است منتهی فصل امیدواری آن رنگ و بویی ویژه دارد.
در فصل شانزدهم، واتسلاو هاول، نویسنده و رییس جمهور سابق کشور چک، سه سال پیش از آزادی کشورش در سال 1968 در پاسخ به خبرنگاری میگوید:
«امید قطعن همان خوشبینی نیست. باوری قطعی نیست که حتمن یک اتفاق به نتیجه خوبی منجر خواهد شد، بلکه اطمینان یافتن از این مسئله است که این اتفاق معنایی در خود دارد، صرف نظر از نتیجهای که در پی دارد.»
باری یک بار دیگر این تعریف را بخوانید. واتسلاو هاول تعریف رویایی ارائه نمیدهد، خیالبافی نمیکند و نظیر دیگران در تعریف امیدواری اغراق به کار نمیبرد. به بیانی بهتر او تعریف امید را با نهایت ناامیدی عوامانه مطرح میکند. بگذارید قدمی فراتر رویم؛ او امید را از عمق لجنزار تعریفهای عوامانه بیرون میکشد و به عرش اعلا میرساند.
یک تعریف زمانی مفید است که کارساز باشد. تعریف عوامانه امیدواری کارساز نیست چرا که مسئولیت، تفکر و رنج را از انسان سلب میکند.تعریف عوامانه به هر چه باداباد اعتقاد دارد. اما در سوی مقابل، تعریف واتسلاو هاول به انسان مسئولیت میبخشد؛ اینکه انسان فارغ از نتیجه، وظیفه دارد معنای خود را استخراج کند. پر بیراه هم نبود که فردریش نیچه امیدواری عوامانه را مذمت میکرد:
«امید مصیبت آخرین است! وقتی جعبه پاندورا باز شد و بلایایی که زئوس در آن گنجانده بود، به جهان آدمیان فرار کردند، یکی که از همه ناشناخته تر بود در جعبه باقی ماند: این آخرین بلا امید بود. از آن پی انسان این جعبه و امید درونش را به اشتباه، صندوقچه نیک اقبالی می داند.»
باری؛ نظر شما در مورد امیدواری چیست؟