دور و بر همهمون پره از آدمهایی که خیلی خوب حرف میزنن، خیلی خوب راهنمایی میکنن، پر از اطلاعات درستن، میتونی سالها کنارشون بشینی و ورقشون بزنی و خسته نشی... اما همون آدما یه جاهایی خیلی لنگ میزنن، بعضیهاشون توو زندگی هیچی ندارن و فقط توو تئوری خوبن، بعضیهاشون که اتفاقا زیاد هم هستن، توو کار عالی عمل کردن و خیلی هم دستاورد دارن اما توو رابطه اصلا خوب نیستن، اصول اولیهی دوستی صمیمی و عمیق رو بلد نیستن و همهی رابطههاشون سطحیه!
انگار که آدما هر کدوم کمالگراییشون رو توو یک بُعدی از زندگی بیشتر تخلیه میکنن، بعضیها همهی وقتشون رو گذاشتن برای یاد گرفتن و یاد گرفتن و عمل نکردن، بعضی دیگه همهی وقتشون رو گذاشتن برای کار و پیشرفت و بالا رفتن، یا بعضیها همهی انرژیشونو گذاشتن برای دوستی و رابطههای عمیق و وقتی برای پیشرفت شغلی پیدا نکردن.
برای هر چیزی که توو زندگی بیشتر وقت گذاشته باشی طبیعتا تووش بهتری، ولی لازم نیست توو چیزی بیشتر و سریعتر از سنمون رشد کنیم، هر کجا که رشد شگرف و سریعی داشتیم باید یه زنگ خطر برای خودمون به صدا در بیاریم، که نکنه یه جای دیگه کم گذاشتیم و داریم اونجا باخت می دیم، که قطعا هم همینطوره! :)
اینا رو مینویسم و به این فکر میکنم هرجایی که الان ایستادم، بسه؛ بقیهی عمرمو میخوام انرژیمو توو قسمتهای مختلف زندگیم پخش کنم، حتی شاید برعکس زندگی کردم :) تا اون قسمت هاییم که کوچولو موندن رشد کنن و برسن به اون قسمت هایی از من که بیشتر از سنم رشد کردن!