اصفهان چسبیده است به کویر.شهر سجزی(سگزی)ابتدای این منطقه ی آب و هوایی است.در جاده ی سگزی روزهای زمستان مه غلیظی جاده را می بلعد به طوری که چشم چشم را نمی بیند .باید بکشی توی خاکی تا مه برطرف شود.در این منطقه امکان دارد در ابتدای فصل پائیز به طوفان برخورد کنی در اینجا هم باید نیم ساعت تا یک ساعتی در شانه ی خاکی بمانی تا طوفان گرد و خاک تمام شود.
دو ماه پیش که داشتیم از راه کویر از مشهد بر می گشتیم بین استان خراسان جنوبی و اصفهان لحظاتی وارد همچین گرد و غباری شدیم با دید صفر درصد.خاطره ی سگزی در اینجا زنده شد ولی خوشبختانه مسئله ای پیش نیامد.
در این سفر سر شب رسیدیم به شهری کویری خور.یادم است گزارشگر رادیو به این منطقه که امروزه برای خودش شهرستانی شده است آمده بود تا گزارش بگیرد.یکی از شهروندان در توصیف زادگاهش این شعر را می خواند:«اینجا خوره-راهش دوره-آبش شوره-مرغش کوره!»
وارد مسجدی شدم که آبجوش بگیرم.توی مسجد چند تا پیرمرد دوره ام کردند که :«هوا طوفانی شده است،با این شرایط به مصلحت است که شب را در شهر بمانید و صبح راه بیفتید طرف اصفهان».حتی یکی از آنها پیشنهاد جای خواب رایگان هم به ما داد.حرفشان منطقی بود ولی همسفری ها به اتکای ماشین شاسی بلندشان نپذیرفتند که شب را توقف داشته باشند.یاد سکانسی از سریال بوعلی سینا افتادم: بوعلی و ابو ریحان بیرونی شبی را مهمان آسیابانی بودند و در مورد نجوم بحث می کردند.آخر شبی آسیابان به آنها پیشنهاد کرد که بیایند داخل بخوابند چون قطعا وضع هوا متغیر خواهد شد ولی آنان با تکیه به علمشان حرف پیرمرد را نپذیرفتند و بیرون ساختمان خوابیدند و نصف شبی گرفتار باران شدند.
ما راه افتادیم ولی تا پا را از شهر بیرون گذاشتیم طوفان به چشم آمد.همینطور خاک و رمل بود که به ماشین می پاشید و هوا هم کاملا غبار آلود بود.تقریبا دیدی نداشتیم.یاد عذاب های الاهی افتادم...
همراهان بیست کیلومتر بیشتر طاقت نیاوردند و پیشنهاد اطراق دادند.راه را کج کردیم و وارد یک روستا شدیم.هوا به خاطر کویری بودن به شدت گرم و خاک آلود بود.شاید در روزهای خاک آلودگی هوا،فضای شهر اهواز هم همینطور باشد.آن شب یکی از مغازه دارها جای خوابی به قیمت هفتاد تومان به ما داد.همسفری ها داخل خانه خوابیدند.البته من ترجیح دادم شب را توی ماشین بگذرانم.خوابیدن توی ماشین همان و کمر درد یک هفتگی همان.
ساعت دو و نیم بود که بیدار شدم.طوفان تمام شده بود و آسمان کویر داشت چشمک می زد ولی گرما سرجای خودش بود.این خاطره درسی شد برای من که دیگر از طرف کویر به مشهد نروم.
این روزها اخبار حرکت گرد و غبار از عراق به طرف ایران تعجب کسی را همراه ندارد.خشک شدن تالاب های آن کشور یکی از علل تولید گرد و غبار است.چند سال پیش در سفر کربلا،شبی در حرم امام علی بودم که هوا بد شد و خاک تمام صحن را پُر کرد.خادم ها برای شستشوی صحن و ایوان آمدند.برای من و چند تا زائر تهرانی هم فرصتی ایجاد شد تا تی به دست بگیریم و در تمیز کردن آنجا مشارکت داشته باشیم.
به این پست هم یک نگاهی بیندازید: