#روزنوشته شماره ۵: #کارسخت
چند روزی است که مشغول پروژهای کاملا شخصی هستم، آنقدر ذهنم درگیر کار شده که نمیتوانم کانون توجهم را منحرف کنم و به چیز دیگری فکر کنم، دلم میخواست باور کنم که میتوانم شبانه روز بر روی موضوع مشخصی تمرکز کنم و به دنیای اطراف توجهی نداشته باشم، ولی متاسفانه باورم نمیشود. هرچند وقتی به کاری مشغول میشوم، زمان از دستم در میرود و همهچیز را به جز کار فراموش میکنم، ولی هنوز به توانایی متمرکز بودنم باور ندارم، واقعیت این است که میتوانم دهها ساعت بدون هیچ فعالیت جانبی دیگر فقط یک کار انجام دهم. میتوانم ماهها یک نوع غذا را بخورم و حتی میتوانم سالها یک سبک خاص لباس، یک نوع مشخص از آرایش صورت را داشته باشم، قادرم دهها سال از یک فروشگاه مشخص خرید کنم و سالها از یک برند مشخص نوشیدنی، پوشیدنی و یا هر چیزی که اسمش را بگذارید استفاده کنم. من آدم عادتهای تکراری و کسل کنندهام، که اگر موضوعی بابمیلم شود و یا کاری در مرکز توجه و علاقهمندیم قرار گیرد قادرم ساعتها و حتی سالها بدون وقفه انجامش دهم، بدبختانه خیلی زود هم تصمیم به دلکندن از چیزی یا کسی میگیرم و به راحتی میتوانم راهم را عوض کنم. شاید به این علت روی کار مشخصی میتوانم ساعتها متمرکز باشم، چون اسیر کارهای همیشگی و تکراریام. البته اگر کار مورد نظر در مرکز علاقهمندیهایم قرار گیرد، اصلا به سخت بودنش فکر هم نمیکنم و فقط انجامش میدهم.
#روزنوشته
#حامدهدائی