حمیدرضا هدایتی
حمیدرضا هدایتی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

منطق ترجمه: مواردی که لازم نیست به متن اصلی وفادار باشید

در ادامه موارد جالبی که در ترجمه‌ دوستانِ کم‌تجربه‌تر بهش برخوردم، در این پست درباره‌ اصطلاحی خواهم گفت که اگر به‌صورت لغت‌به‌لغت ترجمه بشه نتیجه‌ای جز سردرگمی خواننده (و احتمالاً مقادیری شرمساری برای مترجم) نداره! در پست قبلی درباره‌ی میزان «وفاداری» به متن مبدأ صحبت کردم. این مورد هم تا حد زیادی به بحث «وفاداری» مربوط می‌شه اما امروز مطلب مهم‌تری در ترجمه مدنظرم هست و اون «منطق در ترجمه» یا «Common sense» هست.

برای من خیلی قابل‌درکه زمانی که مترجم ذهنش سخت درگیر کلمات و لغات انگلیسی و فارسی (و یحتمل تاریخ تحویل کار، قسط‌های عقب‌افتاده، آینده‌ی کاری مبهم، بحران‌های بی‌وقفه اجتماعی و …) هست ایرادات متن و ترجمه خودش رو نتونه تشخیص بده. برای همین همیشه به هر مترجمی که می‌شناسم توصیه کردم حتماً چند ساعتی (یا ترجیحاً چند روزی) بعد از اینکه ترجمه‌ای انجام دادی، در مقام خواننده و مخاطب، متنِ نوشته‌شده رو بخون (و مجدد ترجیحاً، با صدای بلند). احتمالاً در این مرحله چیزهایی هست که توجه ما رو به خودش جلب کنه و در طول زمان حساسیت ما رو به مسائلی در حین ترجمه افزایش بده.

در حال ویرایش متنی ترجمه‌شده بودم که به این عبارت رسیدم:

اگر به‌واسطه‌ی استرس یا فشارهای فکری دچار کم‌خوابی شده‌اید، راه‌حل‌هایی برای برطرف کردن مشکل وجود دارد. اما اگر عادت دارید تا دیروقت زمان خود را در شبکه‌های اجتماعی صرف کارهای عمدتاً بیهوده کنید، موضوع اسبی است که رنگی دیگر دارد…

جان؟! چه اتفاقی افتاده؟! درباره‌ کدوم اسب داریم صحبت می‌کنیم؟!

در این مثال، ناگفته پیداست که چیزی سرجای خودش نیست، یا اصطلاحاً یه‌جای کار می‌لنگه. اگه مترجم از متن فاصله می‌گرفت و در مقام خواننده این جمله رو می‌خوند حتما متوجه می‌شد که باید کمی زمان برای جستجوی اصطلاح «Horse of a different color» بگذاره. این اصطلاح که از رمان‌های شکسپیر راه به زبان مردم پیدا کرد مشخصاً به معنیِ «موضوعی کاملاً متفاوت» است که با جستجویی چند ثانیه‌ای در اینترنت قابل‌کشف هست.

شاید این مثال تا حدی افراطی به‌نظر برسه، ولی یکی از مثال‌های واقعی‌ایه که باهاش برخورد کردم و البته شکرخدا بعد از مطرح کردنش با مترجم با جواب آشنای «اشتباه می‌کنید! من به متن مبدأ وفادار بودم!» مواجه نشدم و مترجم قبول کرد که منطق متن نمی‌خونه. از این مثال‌ها در کارهای هر مترجم تازه‌کار یا خبره‌ای ممکنه پیدا بشه و تنها راه جلوگیری از خراب شدن وجهه‌ی ما به‌عنوان مترجم نزد مخاطب یا ویراستار یا هرکسی که ممکنه متن رو بخونه اینه که یک بار با فاصله گرفتن از متن، ترجمه خودمون رو دوباره بخونیم و منطق جملات رو بسنجیم.

به منطق ذهنی (Common sense) خودتون اعتماد کنید! اگر جمله‌ای در متن به نظر شما بی‌معنی میاد، حتما نکته‌ای درش نهفته هست که احتیاج به جستجوی بیشتر یا مشورت با دیکشنری یا یه دوست مترجم داره.

تسلط به زبان قطعاً شرط لازم برای ترجمه هست، ولی روحیه پژوهشگری و سرچ کردن هم هیچ کم از شروط لازم نداره.

ترجمهتولید محتواویرایش
هر ایده یه نقطه توی ذهنم می‌شه... من عاشق اینم که نقطه‌ها رو به هم وصل کنم و صورت‌های فلکی جدید بسازم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید