حمیدرضا محمدی پور
حمیدرضا محمدی پور
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

تا به حال شده مرگ خود را بخواهید؟

بگذارید از کمی قبل‌تر شروع کنم، حدود ۱۸-۱۹ سالگی‌ام، در آن سن همیشه به خدا می‌گفتم: «۳۰ سال سن برایم بس است و بیش از آن هم نمی‌خواهم»، الان تقریبا هم نظرم همان است، البته با این تفاوت که آن موقع می‌گفتم: «۳۰ سال تمام»، یعنی در آن سن مرگم را می‌خواستم اما حالا که فقط ۲ سال به ۳۰ سالگی‌ام مانده راضی‌ام که همان موقع دنیا برایم تمام شود اما لزوما مرگم را نمی‌خواهم، نمی‌گویم که حتما در آن سن بمیرم، بلکه فقط آمادگی‌اش را دارم.

اما خب شاید هم باز هم یک نوع مرگ خواستن است، اینکه به خدا بگویی اگر در ۳۰ سالگی هم شد موردی نیست‌.

این به آن معنا نیست که برای زندگی‌ام هدف ندارم یا اینکه لزوما افسرده‌ام، نمی‌خواهم بگویم درد من بسیار وحشتناک و خیلی زجرآور بوده یا هست، اما نسبت به من و تحملم بسیار درد کشیده‌ام، نگاه کنید ظرفیت‌ها و نوع نگاه هر کس به درد متفاوت است و لزوما نباید مردم را با همدیگر مقایسه کرد.

آخرین باری که نگاه کرده بودم خودکشی نهمین علت مرگ در جهان بود، این را هم به یاد داشته باشید که اولا حداقل در ایران ما، شاید علت مرگ را خودکشی ننویسند، مثلا بنویسند علت مرگ: «مسمومیت» و دوما اینکه عموما دولت‌ها درصد خودکشی را باید پایین‌تر بگویند چون آمار بیشتر خودکشی یعنی افسردگی و فشارهای منفی بیشتر در کشور.

پس نتیجه می‌گیریم تعداد کمی نیستند که به زندگی خودشان پایان می‌دهند، همین چند روز پیش وقتی که بیمارستان رفتم زنی به علت خوردن ۵ قرص برنج خودکشی کرده بود.

معمولا به خودمان و دیگران می‌گوییم: «چی شد که خودکشی کرد؟» اما سوال مهم تر این است که آیا ما به خودکشی فکر نکرده‌ایم؟

بذارید باز بیاییم جلوتر و این سوال را مطرح کنیم که اصلا چرا خودکشی بد است؟ البته نمی‌خواهم در اینجا نطر مربوط به ادیان را مطرح کنم.

به عنوان یک فرد وقتی می‌شنویم فردی خودکشی کرده دلمان به حالش می‌سوزد چون زندگی کردن را یک نعمت می‌دانیم و دوما -شاید مهم تر- خودکشی را بزرگ‌ می‌پنداریم، اینکه کسی توانسته به این جرأت برسد تا خودش را بکشد مثلا مثل یک جنگِ وحشتناک.

من نمی‌خواهم هیچکس را به خودکشی تشویق کنم یا اینکه از بد بودنش بکاهم، اما به قول شکسپیر: بودن یا نبودن، مسئله این است.

من به این موضوع بارها و بارها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر آدمی در زندگی خودش یک هدف -به معنای واقعی کلمه- نداشته باشد می‌تواند راحت‌تر خودکشی کند یا مرگ خودش را بخواهد یا می‌شود اینگونه گفت: «آن‌هایی که خودکشی کردند دیگر هدفی نداشتند» و شاید این نکته مهم‌ترین دلیل منفی بودن خودکشی باشد.

و دقیقا فرق بین حمیدرضای ۱۸-۱۹ ساله با حمیدرضای الان در همین است، چون اولی هدفی نداشت، دوست داشت زودتر دنیا تمام شود اما چون دومی هدفی -هرچند اشتباه یا غیرواقعی- دارد اصراری بر این امر ندارد.

بارها شده که به مرگم فکر کنم مثلا همین چند روز پیش، یا فکر کردم: «بهتر نیست همین الان همه چیز تمام شود؟» اما از یک جایی به بعد اینگونه پرسش‌ها بیشتر از اینکه برایم منفی باشد مثبت شد، اینکه به خودت می‌گویی: «اگر قرار است قسمت بر این باشد که حالا تمام شد، خب اشکال ندارد، خیلی هم عالی، اما اگر قرار بر این نیست نمی‌خواهی کمی بجنگی؟»

مرگخودکشیزندگیدردنبودن
در زندگی عاشق نوشتن، خواندن، تماشای فیلم و گوش دادن به موسیقی هستم🔶در عين حال سعی می‌كنم نويسنده باشم، هر چند هر كه مینویسه نويسنده‌ست🔶 vrgl.ir/dOH6G
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید