سلام.
برنامه امشب کمی فرق داره!
از کتاب المجنون یه متن کوتاه میذارم و اینبار شما بگید که نویسنده چی گفته!
اصلا نترسید! من اینجا هستم و سوالهاتون رو جواب میدم، اما مطمئنم که خودتون به خوبی از پسش برمیایین.
سر جدتون روش فکر کنین، باور کنین سخت نیست.
در آخر هم یه سری اصطلاح و عبارت براتون مینویسم.
ترجمه:
آفتاب تازه طلوع کرده بود که روباه از لانهاش بیرون آمد. نگاهی به سایه اش انداخت و گفت:(امروز یک شتر شکار خواهم کرد.)
و تا نیمروز به دنبال یک شتر بود.
ظهر که برای بار دوم سایهاش را دید، آهی کشید و گفت:(یک موش هم برایم کافیست.)
عبارات و اصلاحات :
اسمح لی أن ٱعرفک نفسی¬> اجازه بدهید خودم را معرفی کنم.
اسمی.... ¬>اسم من.... است.
أتشرَّف بمعرفتکم¬> از آشنایی با شما خوشوقتم.
أنا سعید بلقائکم/إنی مسرور برویتکم¬> از دیدن شما خوشحالم.
أتمنی لک وقتا طیبا¬> اوقات خوشی را برای شما آرزو میکنم.
أتمنی لک نجاحا¬> برایت آرزوی موفقیت دارم.
أشکرک لعواطفک تِجاهی¬> از عواطف شما نسبت به خودم ممنونم
لا داعی للشُکر¬> اختیار دارید/تشکر لازم نیست
هل تستطیع أن تساعدنی؟ ¬> میتوانی به من کمک کنی؟
شکرا لمساعدتکم¬>بابت کمکتون متشکرم.
منتظر ترجمههاتون هستماااا.