طی چندین سال فعالیت، متوجه شدم کارفرمایان و مدیران رفتار متفاوتی دارند و روند منحصر بفردی برای کنترل کارمندان پیش میگیرند. مدیران برخی شرکتها، کارمندانشان را تحت فشار قرار میدهند و کار حتی ممکن است به تهدید نیز برسد. با این حال جالب اینجاست که بسیاری از کارمندان این مسئله را قبول کرده و رفتار بد رییس را توجیه میکنند. گاهی دیده شده که کارمند باور دارد رئیس صلاحش را میخواهد و به همین دلیل از رفتار نامناسب و غیر حرفهای او هم دفاع میکند. این مسئله، اتفاق عجیبی در مدیریت به شمار نمیرود و در واقع سندرم استکهلم نام دارد.
سال ۱۹۷۳ میلادی، ۴ نفر در بانک شهر استکهلم گروگان گرفته شدند و این گروگان گیری ۶ روز به طول انجامید. پس از دستگیری مجرمین، مشخص شد که گروگانها با آنها ارتباط حسی پیدا کرده بودند و همدردی میکردند. داستان از این قرار بود که طی این ۶ روز، دو گروه با یکدیگر زندگی کرده و یکدیگر را بیشتر شناختند. در این حین به نوعی اصل ماجرا فراموش شد و گروگانها حواسشان نبود که توسط مجرمین و برای اهداف شوم آنها گرفتار شدهاند. نمونهی این اتفاق را میتوانید در فیلمهای Never Say Never Again، Die hard و King Kong مشاهده کنید.
این روزها، میزان ارزش گذاری هر فرد از شغل و موفقیت وی در آن نشات میگیرد. سندرم استکهلم سازمانی زمانی اتفاق میافتد که کارمندان برای مدتی طولانی در یک شرکت کار میکنند و به آن کمپانی وفادار میشوند. در این موقعیت، کارفرما از وفاداریشان سوءاستفاده کرده و با آنها بدرفتاری میکند. نشانههای این پدیده را میتواند در شش مورد ساده خلاصه کرد:
اگر چنین مواردی در محل کارتان رخ دهد، شما صد درصد اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی خواهید داشت. به همین دلیل با اینکه میدانید کار اشتباهی است اما باز هم خود را با نظرات و خواستههای رئیس و همکارانتان وفق میدهید.
جهت اطلاعات بیشتر به این صفحه مراجعه کنید.