هاشم رضاپور
هاشم رضاپور
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

درون گرا بودن شما را نابود می کند؛ چطور به یک میانه گرا تبدیل شویم؟

احتمالا در مورد انسان‌های درون گرا و برون گرا شنیده‌اید؛ از نظر شخصیتی، انسان ها به سه دسته درون گرا، میانه گرا و برون گرا تقسیم می شوند. برجسته ترین ویژگی انسان های درون گرا، علاقه به تنهایی و سکوت است و برعکس، برون گراها به اجتماع و شلوغی علاقه دارند. یک دسته میانه گرا هم وجود دارد که می توانند بسته به شرایط، قابلیت های برون گرایی و درون گرایی خود را بروز دهند. البته این سه دسته شخصیتی خود نیز دارای طیف های متفاوتی هستند، ممکن است شخصی شدت درون گرایی 90 درصدی داشته باشد و فردی دیگر تنها 10 درصد درون گرا باشد! بنابراین باید این موضوع را در نظر داشته باشید که همه درون گراها و برون گراها مثل یکدیگر نیستند!

اگر یک درون گرا هستید، احتمالا به این موضوع پی برده‌اید که گاهی این تیپ شخصیتی، جلوی پیشرفت شما را در زندگی می‌گیرد. در جهان ما، انسان های برون گرا و میانه گرا به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا می‌کنند، چرا که درون‌گراها در اجتماع کمتر حضور دارند و این موضوع، گاهی جلوی پیشرفت آنها را می‌گیرد. برای مثال شما کمتر سلبریتی معروفی را پیدا خواهید کرد که درون گرا باشد و یا نمی‌توانید مدیران درون‌گرای موفق زیادی را پیدا کنید. درون گراها بیشتر در زمینه های علمی به موفقیت دست پیدا می کنند که در همین زمینه هم اگر شدت درون گرایی‌شان زیاد باشد، باز هم گاهی شکست می‌خورند، چرا که یک برون گرا، علم آنها را با جلب توجه، به نام خود ثبت خواهد کرد! البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که چند سال اخیر و با به وجود آمدن ارتباط و کسب و کارهای اینترنتی، درون گراها شانس بسیار بیشتری برای موفقیت پیدا کرده‌اند و توانسته‌اند بیش از گذشته به موفقیت دست پیدا کنند.

باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که فقط میل به تنهایی و دوری از جمع، نمی‌تواند نشان دهنده درون گرا بودن شخص باشد. چرا که این رفتار ممکن است از افسردگی نشات بگیرد. پس شخصی که از اجتماع دوری می کند و یا وقت خود را در شبکه های اجتماعی یا تماشای فیلم می گذارند تا از دنیای واقعی فرار کند، درون گرا نیست و ممکن است فقط افسرده باشد!

اگر فکر می‌کنید یک درون گرا هستید و این خصوصیت جلوی پیشرفت شما را گرفته است. این مقاله را دنبال کنید تا به شما بگوییم چطور از درون گرایی به یک فرد میانه گرا تبدیل شوید، چطور از قابلیت های برون گراها در حالی که یک درون گرا هستید استفاده کنید و بیشترین سود را ببرید.


در ابتدا باید به عنوان نویسنده این مطلب به شما بگویم که تمام مباحثی که در این مقاله می خوانید براساس تجربه و تحقیقات شخصی در این مطلب آورده شده و ممکن است منتقدین خود را داشته باشد. اما اگر یک درون گرا هستید پیشنهاد می کنم که به دقت این موارد را بخوانید و در زندگی خود به کار بگیرید.

اگر یک درون گرا باشید، قطعا می دانید که انسان های درون گرا بیشتر با تنهایی خو گرفته و از آن لذت می برند، اما این مورد اگر عمیق باشد، مشکل ساز خواهد شد. به همین دلیل اولین قدم برای میانه گرا شدن، دست کشیدن از تنهایی مطلق است. شما باید سعی کنید که دایره که دور خود کشیده‌اید را بزرگتر کنید. این دایره هرچقدر بزرگتر باشد، برون گرایی بیشتر به چشم خواهد آمد.

اگر در خانه می‌نشینید و تمایل ندارید با هیچ شخص جدیدی آشنا شوید و یا اینکه تنها افراد معدودی را به دایره زندگی خود راه می‌دهید، این موضوع آینده‌ی شما را نابود خواهد کرد. برای پیشرفت و ترقی و تقویت روابط اجتماعی، باید با افراد جدیدی آشنا شوید. دایره انسانی زندگی خود را به چند نفر محدود نکنید و اجازه دهید که افراد جدید وارد زندگی شما شوند. این موضوع باعث خواهد شد که شما از دیگر انسان‌ها، چیزهای جدیدی یاد بگیرید و روابط خود را برای پیشرفت و ترقی، تقویت کنید. پس اولین قدم برای میانه گرا شدن، راه دادن افراد جدید به دایره تنهایی است. شاید این کار در ابتدا سخت باشد و افکار متفاوت سد راه شما شوند. اما امتحان کنید، هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد. نیاز نیست که مثل برون گراها رفتار کنید و با همه در ارتباط باشید. تنها کافی است با افراد بیشتری در ارتباط باشید.

برای اینکه با افراد جدیدی آشنا شوید سعی کنید خودتان گاهی پیش قدم شوید. برای مثال، با کسانی که شناخت زیادی از آنها ندارید، ملاقات یا گفتگو داشته باشید. قطعا به عنوان یک شخص درون گرا می دانید که گوش دادن به دیگران چگونه است، پس کافی است گوش دهید و در مقابل گاهی هم حرف بزنید. شنونده مطلق نباشید تا مردم بتوانند با شما ارتباط برقرار کنند و شما را یک آدم مغرور و منزوی نبینند! می توانند با افرادی که در حرفه و درس با شما هم مسیر هستند، آشنا شوید. برای مثال اگر در یک شرکت کار می‌کنید، به راحتی می توانید با تعدادی از همکاران خود کمی به گفتگو بنشینید. ممکن است در همین گفتگو ها با فرد جدیدی آشنا شوید که مسیر زندگی شما را به کلی تغییر دهد.

نیاز نیست که یک برون گرا شوید و از تنهایی خود فاصله بگیرید، چرا که ممکن است خود واقعی‌تان را گم کنید و دچار افسردگی و استرس شوید. فقط کافیست دست از تنها کار کردن مطلق بردارید و کمی وارد اجتماع شوید، گاهی انسان های جدید را به دایره زندگی خود راه دهید و در گفتگو ها یک چهارم زمان را هم شما حرف بزنید. برای مثال اگر استیو جابز، مدیر عامل پیشین و موسس شرکت اپل، با استیو وزنیاک ارتباط برقرار نمی کرد و یک تیم تشکیل نمی‌داد، هرگز شرکتی اپلی به وجود نمی آمد!

نکته‌ دیگری که باید در نظر بگیرید، دایره افراد نزدیک به شماست. اگر دوست و یا شریک زندگی شما هم یک فرد درون گرای مطلق و مثل خود شماست، کارتان سخت تر خواهد بود. شاید فکر می‌کنید که با این شخص نقاط اشتراک زیادی دارید و احساس راحتی بیشتری می‌کنید، اما در مقابل این باعث می شود شما بیشتر درون خود فرو بروید. در بهترین حالت این است افراد میانه گرا را هم به عنوان دوست های خود داشته باشید تا بتوانید به وسیله انها با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید. اگر تمام افراد نزدیک خود را از درون گراها انتخاب کنید، روز به روز بیشتر درون خود فرو خواهید رفت.

در نهایت اگر بتوانید از تنهایی و گوشه گیری به دلیل درون گرایی دست بکشید، نصف راه را طی کرده‌ و یک فرد میانه گرا تبدیل خواهید شد. شما به صورت تنها می توانید بهترین کارها را انجام دهید و نیاز به انرژی بیرونی ندارید، چرا که انرژی را از خودتان و درونتان می گیرد. حال اگر بتوانید خودتان را کمی اجتماعی تر کنید و کارهایی که انجام می دهید را در صورت نیاز به مردم نشان دهید، چقدر پیشرفت خواهید کرد؟!

به دنیای میانه گراها خوش آمدید!

درون گرابرون گراتنهایی
گاهی اینجا نوشته هام رو باهاتون به اشتراک میذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید