حسن چنگیزی
حسن چنگیزی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

آموختن ترس ها

ترس های خیالی
ترس های خیالی


لحظه تحویل سال، یعنی ساعت سیزده و هفت دقیقه و آن چندمین ثانیه، به جای اینکه مثل هر سال کنار خانواده پای سفره هفت سین نوروز باشم، مسافر بودم، پای صحبت دو مرد پا به سن گذاشته که چند سالی بود اعتیاد را شکست داده و از زندانش رها شده بودند. توی خودم بودم و به لحظه تحویل سال فکر می کردم و اینکه دوست داشتم توی قاب عکس یادگاری امسال خانواده هم باشم. راننده و دوستش باهم حرف می زدند، بیشتر راننده می گفت و دوستش شنونده بود. سال که تحویل شد، بهم تبریک گفتیم و برای همدیگر و همه مردم جهان دعا و آرزوی سلامتی و خیر کردیم. راننده با آرامش و شمرده حرف می زد. از این جایش، من هم مستمع حرف های شان شدم. راننده از ترس می گفت: دو نوع ترس داریم، یکی ترس واقعی ست که برای زنده گی کردن و حفظ آن لازم و ضروری ست، که همان احتیاط کردن از خطرات است. باید مراقبت کرد تا خودمان و زنده گی مان دچار نقصان نشود. اما ترس دوم خیالی ست، وجود خارجی ندارد و ساخته ذهن و تخیل ماست. و مانع رشد ما می شود. دوستش گفت: باید از این نوع ترس استفاده کرد برای رشد کردن و بالاتر رفتن، نه اینکه مانع شود. راننده ادامه داد: برای همین است که باید چک لیست تهیه کنی از همه ترس ها و نگرانی هایی که داری تا بهتر بشناسی شان. راستش شنیدن آن سخنان، روشنم کرد. اگر چه به سفره هفت سین خانواده نرسیده بودم، اما درس های جالبی آموختم. غافلگیر شدم از این کلاس درسِ سیارِ شگفت انگیز. آموختم که باید با ترس های خیالی ام روبرو شوم، اول لیست شان کنم تا دقیق تر بشناسم شان. و بیشتر درباره این گونه ترس ها بدانم تا پله بالا رفتنم شوند

آموختنترسنوشتنمحتواروز نوشت
دیزاین و نوشتن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید