ویرگول
ورودثبت نام
هگل‌پژوهی
هگل‌پژوهی
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

خوانش پدیدارشناسی روح بند 73

  • وضعیت فعلی از دیده هگل:

ضرورت رسیدن به فهم و زبانِ مشترکی درباره شناخت پیش از شناختِ واقعیِ [1] امر مطلق، آنچه که در حقیقت هست -موضوع اصلی [2]-، انگاشتی متداول و طبیعی است: شناخت همچون ابزار یا واسطه است؛ اگر ابزار باشد، امر مطلق تصاحب میشود [3] اما اگر واسطه باشد، امر مطلق نگریسته میشود [4]. وجود انواع مختلف شناخت، محدودیت نوع و گستره آن و تعیین‌پذیری ماهیت و مرز آن، ضرورتی شاخ و برگ گرفته است که اینک در مقام یک نگرانی‌ موجه است؛ نگرانی‌ای که هسته‌ی آن اضطرار از انتخاب نادرست و به خطا افتادن است و چنان موجه که باید به این عقیده [5] تبدیل شود: پرداختن به آنچه که در خود است، به عبارت دیگر، نشاندن یا فراهم‌سازی امر مطلق برای آگاهی [6] نامعقول و متناقض است و بین امر مطلق و شناخت مرزی هست؛

  • نقد هگل بر وضعیت فعلی:

چون اولاً استفاده از شناخت همچون ابزار [برای تصاحب و تصرف ذات امر مطلق،] بر چیزی، آن چیز را دگرگون میسازد و شکل میدهد و دوماً بهره‌گیری از شناخت همچون واسطه‌ای منفعل [که پرتو حقیقت از درون آن به ما می‌رسد] دیگر حقیقت آنگونه که در خود است– آن چیز-، نیست بلکه حقیقتی دریافت شده از درون و از طریق واسطه است. استفاده از ابزار یا واسطه نه تنها نامعقول است بلکه نتیجه‌ای میدهد که با شناختن امر مطلق در تضاد است. در فرضیه شناخت همچون ابزار، آشنایی با شیوه اثرگذاری و تغییرآفرینی [7] ابزار و متعاقباً کسر مشارکت و سهم آن از بازنمایی‌ای [8] که از امر مطلق حاصل شده است به عنوان بهسازی ارائه شده (1) تا امر حقیقی به طور ناب دریافت و کسب شود اما این بهسازی زائد است زیرا شناخت با حقه‌زنی قصد دارد امر مطلق در خود و برای خود (2) را تقدیم به آگاهی کند. زیرا شناخت [حقه‌باز] با تلاش‌های گوناگونش تظاهر می‌کند بین شناسنده و امر مطلق رابطه‌ای بی‌میانجی و مستقیم [9] میسازد در حالی که چنین نیست. در فرضیه شناخت همچون واسطه، حتی اگر سنجش شناخت به دست آمده، آشنایی‌ای از قوانین حاکم بر نحوه دریافتِ امر مطلق از طریق واسطه را فراهم کند، این آشنایی‌ای همان موضوع اصلی -امر مطلق- نیست. به عبارت دیگر نورشناسی و آشنایی با قانون شکست نور، لمس [10] خود نور نیست‌ بلکه جهتی محض و مکانی تهی است.


(1) مراجعه شود به افزوده شماره (2) در شرح پدیدارشناسی روح از مقدمه بند 73.

(2) در نیمه ابتدایی بند 73 فقط به امر مطلق آنگونه که در خود است اشاره میشود. این نشان از این دارد که امر مطلق فقط آنگونه که در خود است برای پیشینیانِ هگل (وضعیت فعلی برای هگل) جای پرسش داشت اینک اما در نیمه دوم بند، جایی که هگل موضع خود را بیان میکند، از وجه دیگرِ امر مطلق، آنگونه که برای خود است، خبر میدهد.

منابع:


[1] das Erkennen

از فعلِ erkennen (چیزی را کاملاً یا عمیقاً شناختن) مشتق می‌شود، به معنای دانش (Knowledge) یا شناسایی (Recognition) است. این واژه در جمله اول بند 73 استفاده می‌شود به صورت das wirkliche Erkennen است که در آن wirkliche صفتی برای تاکید بر موثق بودن، اصیل و عینی بودنِ شناخت است در نتیجه من معادلِ واقعی را برای آن برگزیدم. در ترجمه حسینی و اردبیلی این صفت به بالفعل ترجمه شده است. واژه Erkennen توسط پپینکارد و اینوود به Cognition ترجمه شده است اما کینلی داوو آن را به Knowledge برگردانده و فوس و دوبینز (Peter Fuss و John Dobbins) Intellect (خرد، قوه درک) را برای آن انتخاب کرده‌اند.

[2] die Sache selbst

را به موضوعِ اصلی برگردانده‌ام که البته با توجه به ترجمه پینکارد میتوان آن را به «آنچه که مورد بحث است» ترجمه کرد. این واژه در جمله اول به معنای «نکته واقعی» یا «آنچه که واقعاً مهم است» است. در ترجمه فوس و دوبینز این واژه به «دلمشغولی اصلی» ترجمه شده است.

[3] sich bemächtige

فعل انعکاسی است یعنی sich اشاره به امر مطلق دارد و bemächtige به معنای تصاحب کردن، تصرف کردن، به مالکیت درآوردن چیزی است. از این رو من آن را به معنای تصاحب کردن میدانم. در ترجمه حسینی و اردبیلی این واژه به فراچنگ آوردن ترجمه شده است.

[4]erblicke

حالت اول شخص مفرد فعلِ erblicken است که به معنای نگریستن یا نگاه کردن است. خاصه erblicken معنی ادراک کردن یا دیدنِ چیزی را نیز میدهد و بر عمل دیدنِ چیزی یا شخصی با حالتی از تعجب و اضطرار دلالت میکند. فوس و دوبینز از معادل behold (مشاهده کردن، نگریستن) و کینلی داوو از معادلdiscover (کشف کردن، پرده برداشتن) برای این واژه استفاده کرده‌اند.

[5]Überzeugung

[6]Bewußtsein

مرحله‌ای از تکوین روح مطلق.

[7]Wirkungsweise

[8]Vorstellung

[9]unmittelbar

به نظر می‌آید استفاده از واژه unmittelbar به معنای بی‌میانجی و مستقیم، به بند B33 در نقد عقل محض کانت اشاره دارد: «چیزی که شناخت از طریق آن بی‌میانجی به ابژه‌ها مربوط میشود».

[10]berührt

فلسفهکتابهگلپدیدارشناسی روحامر مطلق
در پیِ فهمی از هگل و هگل‌گرایی | about@hegelnow.com | hegelnow.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید