گاهی اوقات بسیار دشوار است که دیگران را همانطور که هستند بپذیریم. در اینجا به شما میآموزیم که چگونه با اطرافیانتان، با وجود تمام عیب و نقصهاشان، در صلح باشید
نویسنده: ریک هَنسن
۱۳ ژانویهیِ ۲۰۲۳، مجلهیِ نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا
ترجمهیِ گروه علمی حکمت زندگی
اعتراف میکنم: ای کاش بعضیها متفاوت با آنچه الان هستند بودند. بسته به این که چه کسی هستند، ای کاش از انجام کارهایی مانند باز گذاشتن درهای کابینت آشپزخانه، ارسال ایمیلهای اسپم، یا چشمپوشی از گرمایش جهانی دست برمیداشتند و در عوض شروع به انجام کارهایی دوستانهتر و مفیدتر میکردند. حتی اگر مستقیماً روی من تأثیر نگذارند، به خاطر خودشان آرزو میکنم برخی از افرادی که به آنها اهمیت میدهم پرانرژیتر باشند، اضطراب کمتری داشته باشند و کمتر از خود انتقاد کنند.
از چه جهاتی آرزو دارید دیگر افراد متفاوت باشند؟ به افراد نزدیک به خود و همچنین همکاران، همسایگان و رانندگانی که در بزرگراه میبینید فکر کنید. طبیعی است که آرزو کنیم ای کاش دیگران متفاوت بودند، همانطور که طبیعی است آرزو کنیم ای کاش خودمان متفاوت ـــ برای مثال ثروتمندتر یا عاقلتر از الان ـــ بودیم.
مشکلی ندارد که سعی کنید دیگران را به روشهای ماهرانه و اخلاقی تحت تأثیر قرار دهید، اما مشکلات زمانی به وجود میآیند که به عیبیابی، بدگویی، تحقیر یا هر نوع کشمکش دیگری روی آوریم.
در عوض، میتوانیم افراد را همانطور که هستند و نیستند بپذیریم. پذیرش یعنی «تسلیم» حقیقت ـــ واقعیات ـــ شدن، فارغ از این که این حقایق چه چیزهایی هستند و ممکن است به دلایل قابل درک آنها را دوست نداشته باشیم. به عنوان مثال، من این واقعیت را دوست ندارم که کودکان بسیاری در سرتاسر دنیا هر روز گرسنگی میکشند، این که مادر و پدرم دیگر در این دنیا حضور ندارند و این که من با از دست دادن خونسردیام به مردم صدمه زدهام. اما چیزها همان چیزی هستند که هستند و ما در صورت امکان و در حالی که در تلاش برای بهبودشان هستیم میتوانیم آنها را بپذیریم.
پذیرش، ما را به سوی آنچه حقیقت دارد سوق میدهد، جایی که باید از آنجا برای دستیابی به هرگونه اثربخشی، شادی یا التیامی شروع کرد.
پذیرش افراد به خودی ِخود به معنای موافقت با آنها، دوست داشتنِ آنها یا کماهمیت جلوه دادنِ تأثیرشان بر شما نیست. شما همچنان میتوانید اقدامات متناسبی را انجام دهید. شما صرفاً واقعیت طرف مقابل را میپذیرید. ممکن است واقعیت طرف مقابل را دوست نداشته باشید، ممکن است آن را ترجیح ندهید، ممکن است از آن احساس غمگینی یا عصبانیت کنید؛ اما در سطحی عمیقتر، با آن در صلح اید. این به تنهایی یک موهبت است، و گاهی اوقات، این تغییر جهت دادنِ شما به سوی پذیرش میتواند فضایی ایجاد کند که در آن یک رابطه میتواند بهبود یابد.
برای داشتن یک تجربهیِ واضح از پذیرش، با یک تجربهیِ ساده، مستقیم و غیرقابل انکار مانند پذیرش حسهای بدنیِ مربوط به تنفس شروع کنید. برای چند دم و بازدم، روی این حسها تمرکز کنید و اجازه دهید نفَستان هر آنچه که هست باشد. سعی کنید به آرامی در ذهن خود چیزهایی مانند این بگویید:
من این بالا رفتن سینه را میپذیرم... من این رو به پایین رفتن قفسه سینه را میپذیرم... این جریان هوا به داخل و خارج را میپذیرم.... میپذیرم که الآن دارم نفس میکشم... من واقعیت نفس کشیدن را میپذیرم... . سعی کنید کمی جلوتر بروید: من این واقعیت را میپذیرم که این بدن به هوا نیاز دارد... میپذیرم که باید نفس بکشم.
پذیرش چه حسی دارد؟ چه چیزش لذتبخش یا معنادار است؟
پذیرفتن چیزی که پذیرفتن آن سخت است. اکنون چیزی را امتحان کنید که پذیرفتن آن سخت است. از یک موضوع کوچک تا متوسط شروع کنید. برای مثال: نمیتوانم باور کنم که برخی از افراد هنگام رانندگی از چراغهای راهنما استفاده نمیکنند... از روشی که هماتاقیام ظرفها را میشوید خوشم نمیآید... ای کاش شریک زندگیام اینقدر منطقی نبود و با احساسات خود بیشتر در تماس بود.
سپس درست همانطور که در بالا در مورد تنفس ذکر شد، سعی کنید این واقعیت را در بستر پذیرش نگه دارید. جای خالی را با این واقعیت پر کنید و به خودتان چیزهایی مانند این بگویید:
درست است که ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... من میبینم که ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... من تسلیم این واقعیت هستم که ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... با تمام وجودم آرزو میکنم که ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اینطور نبود، اما اینطور است... من تسلیم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میشوم... من ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ را قبول میکنم.
ببینید آیا میتوانید در برابر حقیقت چیزها خود را تلطیف کنید و خودتان را با شکلی که هستند منطبق کنید.
فهم بخشهای پذیرش. همانطور که سعی میکنید دیگران را بیشتر بپذیرید، ممکن است به دو بخش مشترک برخورد کنید. اولی اجتناب از ناامیدی یا حتی درماندگیای است که وقتی متوجه میشوید که یک نفر دقیقا همانی است که هست و احتمالا همینطور هم خواهد ماند، ممکن است احساس کنید. به خود یادآوری کنید که میتوانید این احساسات دردناک را در مسیر آگاهی تحمل کنید و در عین حال پذیرش عمیقتری نسبت به واقعیت طرف مقابل پیدا کنید. دومی، کوشش بیجا در جهت روی دادنِ چیزی است که هرگز روی نخواهد داد است.برای مثال، (هرچند که تلخ است) ممکن است که افراد هرگز به کاری که کردهاند اعتراف نکنند یا عشقی را که آرزویش را دارید به شما ندهند.
نه فقط ضعفهای ما بلکه نقاط قوت ما نیز میتوانند ما را به دردسر اندازند؛ مثلا ممکن است ما فردی مصمم باشیم اما به به خاطر این مصمم بودن، مدتهای طولانی از عمرمان را صرف جستجو در مسیرهایی کنیم که هیچ حاصلی برایمان ندارند. بعد از این که به خود اجازه دادید احساس ناامیدی و پشیمانی کنید که قابل درک است، صرف کردنِ انرژی خود را در جایی که حمایت و امکانات بیشتری وجود دارد تصور کنید.
پذیرش کامل یک شخص. فردی را انتخاب کنید که برایش اهمیت قائل اید.(میتوانید این تمرین را در مورد چند نفر انجام دهید). در ذهن خود، با صدای بلند یا به صورت نوشتاری، مواردی از این قبیل را بگویید و ببینید چه احساسی دارید:
من تو را کاملا میپذیرم... دلایل بیشماری، کوچک و بزرگ، تو را به تفکر، صحبت و عمل به شیوهای که انجام میدهی سوق داده است... تو همانی هستی که هستی... من به همین صورت رهایش میکنم... تو یک واقعیت هستی و من حقایق زندگیام را میپذیرم... من و تو جزئی از یک کل بزرگتریم که همان است که هست و من این را هم میپذیرم.
اگر دوست دارید، جزئیتر عمل کنید و جنبههایی از این شخص را نام ببرید که به طور خاص شما را آزار میدهند، مانند:
میپذیرم که خروپف میکنی... میپذیرم که همیشه دیر میکنی... لباسهایت را روی زمین رها میکنی... هنوز از دست من عصبانی هستی... علاقهیِ طبیعی کمی به رابطهیِ جنسی داری... در این رابطه با چنگ و دندان با من میجنگی... واقعا مرا درک نمیکنی.
در نظر بگیرید که چگونه با این شخصِ دیگر درگیر شدهاید و در تلاش برای تغییر او هستید. من خودم وقتی به این موضوع فکر میکنم، از زورگویی، تحریکپذیری و آسیبزایی خودم آگاه میشوم. ببینید آیا میتوانید برخی یا حتی همهیِ درهمتنیدگیهای خود را رها کنید و پذیرای آسودگی و آرامشی باشید که با انجام آن میتوانید به دست آورید.
به این فکر کنید که وقتی احساس میکنید که شخص دیگری شما را کاملا پذیرفته است چه حس خوبی دارید. این یک هدیهیِ زیبا است ـــ که خودمان نیز میتوانیم وقتی دیگران را همانگونه که هستند پذیرفتیم به آنها بدهیم. تصور کنید تا چه حد ممکن است رابطهتان با شخصی بهبودی یابد اگر او احساس کند که شما او را به طور کامل پذیرفتهاید. پذیرش هدیهای است که به شما برمیگردد.
پذیرش غروبهای زیبا، جوایز طلایی و لبخندهای گرمْ آسان است. اما پذیرش چیزهای سخت است که ممکن است چندان آسان نباشد. بنابراین، قدردانی از آرامشِ حاصل از دست کشیدن از مبارزه با واقعیت مهم است. شما هنوز هم میتوانید در عین روبهرو شدن با حقیقتِ محض، هر کاری را که از دستتان برمیآید، انجام دهید. این پذیرش، اغلب کشمکشهای ممکن با دیگران را کاهش میدهد و در نقطهای، آرامشی به قلبتان وارد میکند و به آن ملایمت و شفافیت میبخشد؛ آرامشی توام با یک آزادی صادقانه و سختبهدستآمده.
منبع این مقاله در زبان اصلی:
https://greatergood.berkeley.edu/article/item/how_to_stop_the_pain_of_wishing_people_were_different