ویرگول
ورودثبت نام
مؤسسه‌ی حکمت زندگی
مؤسسه‌ی حکمت زندگی
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

چه میزان از شادکامی شما در ضبط و مهار خودتان است؟

محققانِ مسؤولِ «نمودار دایره‌ای شادکامی»، که پروژه‌ای نوآورانه است، آن‌چه را در ۱۵ سال گذشته آموخته‌اند با ما در میان می‌گذارند.

نویسنده: کایرا ام. نیومن
۱۸ فوریه‌یِ ۲۰۲۰، مجله‌یِ نیکی بزرگ‌تر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا

مترجم: دکتر احسان بیک‌زاده
گروه علمی حکمت زندگی

ویراسته‌یِ مصطفی ملکیان

آیا نمودار دایره‌ای شادکامی را می‌شناسید؟ اگر در ۱۵ سال گذشته درباره‌یِ شادکامی کتابی خوانده یا به گفت‌وگویی گوش سپرده باشید، به احتمال قوی شنیده‌اید که ۵۰ درصد شادکامی ما را ژن‌هامان، ۴۰ درصدش را فعالیت‌هامان و ۱۰ درصد آن را هم اوضاع‌واحوال زندگی‌مان تعیین می‌کنند.

این نمودار دایره‌ای (پای = pie) ــــ که اول‌ بار در گزارشی علمی در سال ۲۰۰۵ به قلمِ سه محقق، سونیا لیوبُمیرسکی، کنون ام. شلدون و دیوید شِکادی مطرح شده است ــــ به طرزی شسته‌ ورفته و تروتمیز تصویری واضح از آن‌چه در بهروزی ما دست دارد ترسیم کرد. برای برخی از ما متأسفانه این نمودار حاکی از آن بود که ژن‌هایی که از والدین‌مان گرفته‌ایم نقش بزرگی در این‌که تا چه اندازه احساس خرسندی ‌کنیم، ایفاء می‌کنند. اما خبرهای خوبی هم در بر داشت: با پرداختن به عادت‌های ذهنی و جسمانی سالم، هنوز هم می‌توانیم بر شادکامی خود ضبط و مهاری بسیار اِعمال کنیم.

در سال‌های اخیر، منتقدان پرسش‌هایی درباره‌یِ این ضابطه‌یِ ساده پیش کشیده‌اند ــــ ضابطه‌ای که بسیاری از چکیده‌ها (از جمله چکیده‌یِ خود من در بالا) از آن به نوعی گزارش غلط می‌دهند. و اینک، یک دهه و نیم پس از پخت این پای[1] [و ترسیم این نمودار]، دو تَن از نویسندگانِ آن از در درآمده‌اند که بگویند با بسیاری از این نقدها موافق اند. آن‌ها چنین می‌افزایند که، با این همه، پیام گسترده‌ترشان همچنان پابرجا است: می‌توان برای شادکام‌ترشدن و شادکام‌ترماندن در زندگی قدم‌های سنجیده برداشت.

شواهد و مدارک بر نمودار دایره‌ای

«تاد کَشِن»، استاد دانشگاه جرج میسون در پُست وبلاگ خود با انتقاد از نمودار دایره‌ای فوق‌الذکر، چنین هشدار می‌دهد: «وقتی به شما نموداری تا بدین پایه تروتمیز داده می‌شود عاقلانه به نظر می‌رسد که شکاک باشید.» او استدلال می‌کند که گرچه این نمودار دایره‌ای برش‌های جداگآنه‌ای دارد، ژن‌هامان، اوضاع‌واحوال زندگی‌مان، و فعالیت‌هامان سه عامل جداگانه نیستند که مستقیماً بر شادکامی ما تأثیر بگذارند. آن‌ها می‌توانند روی یک‌دیگر هم تأثیر بگذارند و [بدین ترتیب] این‌ قبیل مرزگذاری‌ها و تفاوت‌گذاری‌ها را مغشوش سازند.

کَشِن می‌نویسد که، به عنوان مثال، شما ممکن است یک ژن رهبری داشته باشید، با این حال، اگر در اوضاع‌واحوال زندگی درست (برای مبتدیان، یک محیط اجتماعی حمایتگر) قرار نگیرید ضرورتا به یک رهبر کارآمد تبدیل نخواهید شد. یا، همان‌طور که نیکولاس براون از دانشگاه گرونینگن و جولیا م. روهرر از دانشگاه لایپزیگ در گزارش علمی خود در سال ۲۰۱۹ می‌نویسند، شاید شما یک استعداد ژنتیکی اضطراب داشته باشید ــــ که به‌توسط اوضاع‌واحوال دوران کودکی پراسترس‌تان فعال شده است ــــ که آب یخ بر سر شادکامی شما می‌ریزد.

همان‌طور که این مثال‌ها روشن می‌سازند، و مطالعات جدید نیز نشان می‌دهند ، ژن‌ها بسته به آن‌چه در زندگی ما رخ می‌دهد (چه آن‌چه برای ما پیش می‌آید ــــ یعنی، اوضاع‌واحوال زندگی ما ــــ و چه کارهایی که انجام‌دادن‌شان را انتخاب می‌کنیم ــــ یعنی، فعالیت‌های عمدی ما) ممکن است که بروز یابند و ممکن هم هست که بروز نیابند. از سوی دیگر، ژن‌ها می‌توانند بر گرایش ما به پرداختن به فعالیت‌هایی که ما را شادکام‌تر خواهند ساخت اثر بگذارند، فعالیت‌هایی از قبیل ورزش، محبت‌ورزی‌ها یا پی‌گیری‌کردن هدف‌ها.

حتی به فرض این‌که این سه عامل را بتوان کاملاً از هم جدا کرد، منتقدان معتقد اند که ۵۰ درصد برای ژن‌ها و ۱۰ درصد برای اوضاع‌واحوال زندگی برآوردهایی کمتر از حدّ اند ــــ و رقم ۴۰ درصد را [در مورد سهم فعالیت‌ها در میزان شادکامی] بیش از حد بالا می‌برند. به عنوان مثال ، براون و روهرر به تحقیقات اخیر استناد می‌کنند که حاکی از آن اند که وراثت‌پذیری شادکامی ۷۰ تا ۸۰ درصد است.

آن‌ها خاطر نشان می‌شوند که رقم ۱۰ درصد مبتنی بر مطالعاتی بود که عمدتاً متغیرهای جمعیت‌شناختی ــــ مانند سن، درآمد، تحصیلات، نژاد و جنسیت ــــ را می‌سنجند. اما اصطلاح «اوضاع‌واحوال زندگی» بسیار گسترده و فراخ است و (همان‌طور که لیوبمیرسکی و همکارانش در سال ۲۰۰۵ اشاره کردند) شامل «ناحیه‌یِ ملی، جغرافیایی و فرهنگی‌ای که شخص در آن به سر می‌برد» است. اما از مطالعات انجام‌شده در یک کشور واحد احتمالاً وسیع‌ترین گوناگونی ممکن در این‌چنین اوضاع‌واحوال زندگی دست‌گیر نخواهد شد، که این می‌تواند کوچک‌بودن بیش از حد قطعه‌یِ ۱۰ درصدی را تبیین کند.

سرانجام ، حتی با فرض درست بودنِ ۵۰/۴۰/۱۰ ، این سوء فهم اساسی وجود دارد که تعداد بی‌شماری از سخنرانان و نشریات آن را تداوم بخشیده‌اند [برخلاف این سوء فهم،]: این اعداد نشان نمی‌دهند که چه میزان از شادکامی فردی ما ناشی از منابع مختلف است، بل‌که [صرفا] نمایانگر این اند که چه میزان از تفاوت میان مردم (به طور کلی) ناشی از منابع مختلف است. اگر شادکامی شما ۱۰/۸ (هشت از ده) است، نمی‌توانید بگویید که ۲/۳ (دو و سه‌دهمِ) امتیازِ آن [یعنی چهل درصدِ عدد هشت] به‌توسط فعالیت‌های شما تعیین می‌شود؛ بل‌که صرفا می‌توانید بگویید که اندکی کمتر از نیمی از میانگین فاصله‌هایِ ​​میان شادکامی شما و شادکامی دیگران منحصر می‌شود به فعالیت‌هایی که هر کسی انجام می‌دهد.

با این بیان، نه تنها این نتیجه‌گیری کمتر گمراه‌کننده است، بلکه ضبط و مهاری که بر بهروزی خود داریم بسیار کم‌‌اهمیت‌تر به نظر می‌رسد.

علم شادکامی در روزگار ما

شلدون و لیوبمیرسکی در گزارش علمی به‌روزشده‌یِ خود درباره‌یِ نمودار دایره‌ای مورد نظر تصدیق می‌کنند که تا حد زیادی با این منتقدان موافقت دارند. لیوبمیرسکی می‌گوید، غرض از این اعداد این بود که برآوردهایی در یک آزمایش فکری باشند، و می‌افزاید که گزارش علمی اولیه‌یِ آن‌ها باید معلوم کرده باشد که چگونه ژن‌ها، اوضاع‌واحوال، و فعالیت‌های ما می‌توانند بر یکدیگر اثر بگذارند و با یکدیگر برهم‌کنش کنند.

لیوبمیرسکی می‌گوید: «هدف ما [بیش از ۱۸ سال پیش] بیش‌تر مطرح‌کردن یک پرسش بود ــــ آیا ممکن است شادکامی بالا رود ــــ و بالا بماند؟ ــــ تا عرضه‌کردن یک پاسخ. و «مثل همه‌یِ نمودارهای دایره‌ای، نمودار دایره‌ای ما هم یک‌ نوع ساده‌سازی بیش از حدِّ زُمخت بود.»

او و شلدون همچنین اذعان می‌کنند که فعالیت‌ها ممکن است شادی را کمتر از آن‌چه آن‌ها فکر می‌کردند تحت تأثیر قرار دهند، نشان به این نشان که در یک مطالعه فعالیت‌ها فقط در ۱۵ درصد از تفاوت‌ها [در میزان شادکامی] سهم داشتند. از یک طرف، چه‌بسا این برای کسانی از ما که وقت و تلاش قابل توجهی را به پیشرفت خود اختصاص می‌دهند، خبر بدی به نظر رسد. از طرف دیگر، این درست آن‌چه ما احتمالاً از پیش می‌دانستیم را تأیید می‌کند: آن‌ها می‌نویسند: «شادکامی را می‌توان با موفقیت دنبال کرد، اما این کار آسان نیست». به عبارت دیگر، شادکامی برای بسیاری از اشخاص، رک و راست بگوییم، چیزی خواهد بود که به سختی به دست می‌آید. و برای دیگران، شادکامی ممکن است یک حالت طبیعی جلوه کند.

گذشته از تمام این بحث‌ها، واضح است که پیام خوش‌بینانه‌یِ نمودار دایره‌ای، الهام‌بخش تحقیقات پیش‌گامانه‌‌‌ای در پانزده سال گذشته در روان‌شناسی ایجابی (positive psychology) بوده است. ما یاد گرفته‌ایم که رفتارها و عادت‌هایی که درگیر آن‌ها می‌شویم حتماً مهم اند ــــ از سپاسمندی گرفته تا مهربانی و تا حال‌آگاهی ــــ و می‌توانند منجر به افزایش بادوام شادکامی شوند. و به برکت آن تحقیق، ما فهمی هم داریم از آن‌چه می‌توانیم انجام دهیم تا بهترین احتمال موفقیت را برای خود فراهم کنیم:

فعالیت‌هایی متناسب با شخصیت و علایق‌مان برگزینیم. فعالیت‌ها وقتی با ما بیشتر متناسب اند که طبیعی، لذت‌بخش و همسو با ارزش‌ها‌مان احساس شوند، نه این‌که احساس گناه یا انتظارات دیگران آن‌ها را هدایت کند.

به جای دلمشغولی تمام‌وقت به احساسِ خوب داشتن فعالیت‌هایی را گزینش کنیم که فضیلتمندانه و معنادار باشند. لذتگرایی لزوماً شخص را شادکام نخواهد کرد، حتی اگر آن شخص موقتاً احساس خوبی داشته باشد. دنبال‌کردن لذت نباید به بهای از دست دادن یک زندگی معنادار تمام شود. ما به دنبال‌کردن یک هدف، و تمرین بخشایش، سپاسمندی و گشاده‌دستی هم نیاز داریم ــــ این‌ها به ما احساس شایسته‌بودن، خودفرمانفرمایی، و پیوند [به دیگر انسان‌ها] می‌دهند، که نیازهای اساسی انسان اند.

• به این فرایند متعهد شویم و برای آن زحمت بکشیم. تعجبی ندارد که افرادی که کوشش بیش‌تری صرف عادت‌های جدید خود می کنند، پیشرفت بیش‌تری در بهروزی خود می بینند.

• به برنامه‌یِ روزمره‌‌‌مان تنوع بخشیم. بارها و بارها انجام‌دادن یک تمرین ــــ مانند نوشتن نامه‌های سپاسمندی ــــ به طرزی یک‌سان می‌تواند به این معنی باشد که به آن خوگیر شده‌ایم و همان‌قدر منافع [که در آغاز حاصل می‌کردیم‌] به دست نخواهیم آورد. شما باید مغز خود را نسبت به شقوقِ بدیل آگاه نگه دارید.

شلدون و لیوبمیرسکی می‌نویسند: «مردم می‌توانند برای خود جریانی ثابت از تجربیات مثبت جذاب، رضایت‌بخش، پیوند دهنده [به دیگر انسان‌ها] و شوق‌انگیز ایجاد كنند و از این راه احتمال باقی‌ماندن‌ در دامنه‌یِ بالاتر شادکامی ممکن‌شان را افزایش دهند.»

در نهایت، پیش‌بینی این‌که از هر تغییر خاصی که در زندگی ایجاد می‌کنید چه‌قدر شادکامی نصیب می‌برید، ناممکن است. همه‌یِ ما فرد ایم و هیچ نمودار دایره‌ای‌ای نمی‌تواند این را به ما بگوید. با این همه، آن‌چه می‌تواند به ما بگوید این است که: به امتحانش میارزد.

[1] نویسنده با توجه به اشتراک لفظی نمودار دایره‌ای (pie) و شیرینی پای در این‌جا بازی کلامی کرده و از فعل پختن استفاده کرده است.



لینک این مقاله در سایت مجله‌ی نیکی بزرگ‌تر:

https://greatergood.berkeley.edu/article/item/how_much_of_your_happiness_is_under_your_control

شادکامیروانشناسیخوب زیستنبهروزیزندگی معنادار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید