فرهنگهای مختلف برای امور مختلفی ارزش قائل اند ـــ و این در میزان شادکامیِ افراد تفاوت ایجاد میکند.
نویسنده: کایرا ام. نیومن
۲۴ می ۲۰۲۱، مجلهیِ نیکیِ بزرگتر، دانشگاه برکلی، کالیفرنیا
مترجم: مهدیه یاوری
گروه علمی حکمت زندگی
هنگامی که یک مطالعهیِ جدید روانشناسی منتشر میشود یافتههای آن ـــ مثلاً، «سپاسمندی موجب شادکامیِ افراد میشود!» یا «مراقبهکردن میتواند باعث بهترشدنِ خُلق شما شود!» ـــ غالباً به عنوان حقیقتی در باب همهیِ بشریت تلقی میشود. اما در سالهای اخیر پژوهشگران خاطرنشان شدهاند که خیلی از پژوهشهای روانشناسی بر روی شرکتکنندگانی صورت میگیرد که اصطلاحاً WEIRD هستند، یعنی غربی (Western)، تحصیلکرده (Educated)، و اهل کشورهای صنعتی (Industrialized)، ثروتمند (Rich) و دموکراتیک (Democratic) اند.
خب مگر این چه اشکالی دارد؟ اشکالش در این است که ممکن است بینشهایی که دربارهیِ چگونگیِ داشتنِ یک زندگی خوش و معنادار میآموزیم، به تجربیات یک گروهِ خاص برتری دهد و بنابراین ممکن است برای افرادی از فرهنگها و پیشزمینههای اقتصادیــاجتماعیِ دیگر به همان میزان مفید نباشد.
یک مطالعهیِ جدید افرادی را در پنج ناحیه از دنیا بررسی کرد تا دریابد که آیا عواملی که بر شادکامی آنها تاثیر میگذارد ممکن است متفاوت باشند یا خیر. تفاوتهایی که این پژوهشگران یافتهاند این دغدغه را تقویت میکند که دانشِ کنونی ما دربارهیِ بهروزی (well-being) آنقدرها هم که ممکن است بپنداریم، جهانشمول نیست.
بروس هیدی[1] و همکارانش در مؤسسهیِ پژوهشی دیآیدبلیوی برلین چنین نوشتند که «ادعاهای تلویحی پژوهشهای پیشین مبنی بر اینکه که یک سایز برای همگان مناسب است احتمالاً خطا است».
این مطالعه مبتنی بر پیمایش ارزشهای جهانی (World Values Survey) است که از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۱۴ صدهاهزار نفر را در جهان بررسی کرده است. پژوهشگران تصمیم گرفتند بر پنج منطقهیِ زیر تمرکز کنند:
· کشورهای غربی، شامل ایالات متحده، بریتانیا، استرالیا، اسپانیا و دیگر کشورهای غربی؛
· آمریکای لاتین؛
· کشورهای آسیاییِ حوزهیِ آیین کنفوسیوس: هنگکنگ، ژاپن، کرهیِ جنوبی، سنگاپور و تایوان؛
· کشورهای کمونیستی سابق: روسیه و اروپای شرقی؛ و
· کشورهای کمونیستی: چین و ویتنام.
افراد در هر ناحیه ارزشها و اولویتهای خود در زندگی را گزارش دادند ـــ یعنی آن چیزهایی که بیش از هر چیز دیگری در زندگی برایشان دارای اهمیت است. این موارد عبارت اند از:
· ارزشهای خانوادگی سنتی: اهمیت خانواده، و همچنین کمک به افرادی که در نزدیکی ما زندگی میکنند و توجه به نیازهای آنان.
· ارزشهای مربوط به روابط دوستانه و اوقات فراغت: اهمیت دوستی و اوقات فراغت.
· ارزشهای مادیگرایانه: باور به اینکه ثروتمندبودن، موفقبودن و سرشناسبودن به خاطر دستآوردها دارای اهمیت است.
· ارزشهای سیاسی: اهمیت سیاست.
· ارزشهای جامعهپسندانه: این باور که مهم است که کارهایی برای مصالح جامعه انجام دهیم و از این محیط مراقبت کنیم.
· ارزشهای دینیمذهبی: اهمیت دین و خدا.
سپس پژوهشگران چگونگی امتیازدهی افراد به میزان اهمیت هریک این ارزشها را با میزان چگونگی احساس رضایت آنان از زندگیشان مقایسه کردند.
نتایج نشان میدهد که برخی ارزشها ممکن است به طور جهانشمول نسبت به سایر ارزشها برای بهروزی اهمیت بیشتری داشته باشد.در هر پنج منطقه، افرادی که ارزش زیادی برای خانواده، اوقات فراغت/روابط دوستانه و ارزشهای جامعهپسندانه قائل شدند غالباً از زندگی خود احساس رضایت بیشتری میکردند. اما نتایج در مورد ارزشهای مادیگرایانه، سیاسی و دینیمذهبی بسیار پیچیدهتر بود.
بروس هیدی اینگونه توضیح میدهد که افرادی که ارزشهای سیاسی قویتری داشتند در کشورهای کمونیستی، که در آنها در چارچوب حد و مرزهایی که توسط حکومت تعیین میشود «شهروندان خوب حق فعالیت سیاسی دارند» احساس رضایت بیشتری از زندگی میکردند. این امر به میزان کمتری در مورد غرب هم صدق میکرد. در حالی که، در روسیهیِ کمونیستی سابق و اروپای شرقی، افرادی که دلمشغولی عمیقتری به سیاست دارند و اهمیت بیشتری برای آن قائل اند از شادکامی کمتری برخوردار بودند. دلیل آن ممکن است «سرخوردگی نسبت به سیاست» پس از فروپاشی کمونیسم باشد.
در غرب، آمریکای لاتین، و کشورهای آسیاییِ حوزهیِ آیین کنفوسیوس، افرادی که برای دین اهمیت بیشتری قائل بودند معمولاً شادکامتر بودند. اما چنین افرادی اگر در مناطق کمونیستی یا کمونیستیِ سابق زندگی میکردند رضایت کمتری از زندگی داشتند. پژوهشگران حدس میزنند که دلیل این امر ممکن است این باشد که حکومتهای کمونیستی معمولاً دشمنِ دین اند و ممکن است مردم کشورهای کمونیستیِ سابق همچنان از اثرات بلندمدت آن دشمنیها در رنج باشند.
مادیگرایی، ارزشی که مدتهای مدید ارزشی انگاشته میشد که موجب ناشادکامی میشود، در واقع، در اروپای شرقی با شادکامی همراه بود. تنها در کشورهای غربیِ ثروتمندتر و کشورهای آسیاییِ حوزهیِ آیین کنفوسیوس بود که مادیگرایان معمولاً رضایت خاطر کمتری داشتند. در آمریکای لاتین و کشورهای کمونیستی به نظر نمیرسید که مادیگرا بودن تفاوتی در میزان رضایتداشتن از زندگی ایجاد کند.
چرا برخی از ارزشها در همه جا سودمند اند در حالی که به نظر میرسد سایر ارزشها تنها در فرهنگهای خاصی مفید اند؟
پژوهشگران اظهار میدارند که اشخاص احتمالاً زمانی شادکامتر اند که ارزشهای شخصیشان همسو با هنجارهای اجتماعی و حکومتی در کشورشان باشد. به بیانی دیگر، ممکن است برخی ارزشها به خودیِ خود برای ما سودمند نباشد، اما چون به ما نوعی حس تعلق [به جامعه و گروهها] میدهند و گذران زندگی در دنیا را برای ما سادهتر میسازند، از آنها سود میبریم.
این یافتهها همچنین به سر در آوردن از [علت وجودِ] نوعی پارادوکس (= متناقضنما) در پژوهشهای مربوط به شادکامی کمک میکنند ـــ سر در آوردن از این حقیقت که برخی مناطق (مانند آمریکای لاتین) بسیار شادکامتر از آنی هستند که از تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها میتوان پیشبینی کرد، در حالی که مناطق دیگر (مانند اروپای شرقی) شادکامی بسیار کمتری [از شادکامیای که از تولید ناخالص داخلیشان میتوان پیشبینی کرد،] دارند.
بررسی ارزشهایی که افراد دارند به توضیح این مغایرتها کمک میکند. برای نمونه، در اروپای شرقی پژوهشگران دریافتند که بسیاری از افراد تمام ارزشهای متفاوت [با هنجارهای همرنگ با جماعت و حکومت] را به عنوان ارزشهای نسبتاً بیاهمیت امتیازدهی کردهاند، که این خودش یک دستورالعمل دقیق برای پخت خوراکی است برای ناشادکامبودن. از سوی دیگر، به نظر میرسد که در آمریکای لاتین، عُلقههای قوی خانوادگی و دینیمذهبیِ افراد رضایت خاطر فراوانی برای آنها به ارمغان میآورد.
گرچه هدف پژوهشگران انجام تحقیقات فراگیرتر است، آنها به [نتایج] نظرسنجیها و مطالعات مناطق جنوب صحرای آفریقا یا کشورهای مسلمانِ خاورمیانه و آسیا دسترسی ندارند ـــ که این به آن معنا است که تصویر فعلی از بهروزی هنوز ناتمام است. اما این امر اشارهیِ اکیدی به یک ایدهیِ بحثانگیز دارد: مسیر شادکامی در همه جا یکسان نیست و آنچه در مورد شما مفید است ممکن است به جامعه و فرهنگی بستگی داشته باشد که در آن زندگی میکنید.
[1] Bruce Headey
لینک این مقاله در سایت مجلهیِ نیکیِ بزرگتر:
Which Values Make You Happy? It Might Depend on Where… (berkeley.edu)