من کلا آدم امیدواری بودم و هستم
اینکه اعتقادم همیشه این بوده که بالاخره درست میشه
اینکه یه حرکتایی بزنی و بیکار نباشی و یه چندتا پارامتر دیگه رو هم رعایت کنی آخرش ردیف میشه
ولی این چند روز که همزمان خبرای خوزستان داره میاد بیرون یه ماجرایی هم با عنوان قانون صیانت از کاربر بلای جون ما شده.
خاطرات آبان 98 و اتفاقایی که اون زمان افتاد داره برام تداعی میشه.
نمیدونم باید الان چیکار کرد! یا حداقلش اینه که من نمیدونم باید چه کاری انجام بدم.
هی به خودم امیدواری میدم که بابا اصلا غیرممکنه این قضیه ولی باز یادم میاد که اتفاقات غیرممکن زیادی توی این مدت افتاده.
اینکه یه لحظه به خوزستان فکر میکنم یهو این ماجرای صیانت یا بشه بهتر گفت خیانت یادم میاد.
میرم توئیتر، میرم اینستاگرام و شبکههای اجتماعی رو نگاه میکنم همه در حال اعتراض هستند.
اگر واقعا راه داشت پامو توی این مدت تو فضای سوشال مدیا نمیگذاشتم.
فکر، فکر، فکر مدام توی سرم از این ور به اون ور میره، همزاد پنداری میکنه با مردم خوزستان
همزاد پنداری میکنه با آدمهایی که استرس گرفتند از خبر صیانت
حالا این وسط اتفاقات و خبرهای ریز و درشت هم بهش اضافه میشه
با خودم میگم تنها راه چاره چیه ؟
خوب حالا که این اتفاقات افتاده راهحل چیه؟