حسان امینی لو
حسان امینی لو
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

توسعه T شکل

یه مثل معروف هست که میگه، من ترجیح میدم یه چاه باشم با عمق ۱۰۰ متر تا یک دریا باشم با عمق ۵ متر. این مثل به ما میگه که تخصص داشتن کلید موفقیت ماست. با وجودی که من خیلی با این مدل فکری موافقم اما در طول زمان به این نتیجه رسیدم که این حرف کاملا هم درست نیست.

در مدل چاه و دریا منظور اینه که بهتره شما تو یک زمینه انقدر تخصص و مهارت پیدا کنید که کااااملا توی اون زمینه متخصص بشید ولی از هیچ موضوع دیگه ای خبر نداشته باشید. مثل این میمونه که شما در مورد نور مطالعه کنید و در مورد صوت هیچ چیز ندونید در صورتی که ما میدونیم هر دو این ها از مباحث مهم علمی هستن.

از طرفی اگر مدل دریا رو در نظر بگیریم شما در نهایت همه کاره و هیچکاره هستید... از همه چیز اطلاعات محدودی دارید ولی هیچکدوم از اون کار ها رو نمیتونید به بهترین نحو انجام بدید. که اینم خوب نیست.

توسعه مدل T ایده اصلیش اینه که تو یک زمینه خاص، مثلا من که Front-end Engineer هستم، راجع به بعضی موضوعات دیگه که مستقیما ارتباطی به تخصصم ندارن اطلاعاتی داشته باشم و بتونم کار هایی انجام بدم. در عین حال روی مهارت اصلی خودم به اندازه ای عمیق شده باشم که بتونم به بهترین شکل انجامش بدم. من رو به عنوان یه Front-end بشناسن ولی درک خوبی از مباحث غیر مرتبط هم داشته باشم. حداقل مزیتی که برای من داره ایجاد حس Empathy هست.


توسعه T شکل ایده اصلیش اینه که تو یک زمینه (میخواد هر چیزی باشه) عمیق تر شو ولی گستره دانش ات رو تا اندازه قابل قبول زیاد کن. من که برنامه نویس هستم و تخصصم فرانت هست اینطوری میبینم T خودم رو:

البته موارد دقیق نیستن و صرفا برای رسوندن مفهوم مورد استفاده قرار گرفتن
البته موارد دقیق نیستن و صرفا برای رسوندن مفهوم مورد استفاده قرار گرفتن


من این جدول رو از روی نمونه هایی که روی اینترنت دیدم ساختم. مدل T به عنوان یه برنامه نویس به شما کمک میکنه که درک خوبی از مفاهیم تخصص های نزدیک به خودتون داشته باشید.

  • به شما کمک میکنه راحت تر با افراد تیم ارتباط برقرار کنید. طبیعتا وقتی احساس Empathy بیشتری بین شما و افراد دیگه تیم باشه، قطعا با درک بیشتری که از کار اونها دارید بهتر متوجه سختی و پیچیدگی کارشون میشید.
  • خیلی سریع تر میتونید کارتون رو جلو ببرید چون خیلی مباحث براتون از قبل جا افتاده.
  • دولوپر ارزشمند تری خواهید بود در نهایت چون پذیرش تغییر براتون آسون تره.
  • مشکلات رو راحت تر میتونید پیدا کنید، در این مورد یه مثال خیلی عالی توی کتاب Range هست که توصیه میکنم حتما بخونیدش. ایده اینه که خیلی اوقات مشکلات رو میتونید راحت تشخیص بدید که از کجا ممکنه سرچشمه گرفته باشن یا بر اساس تجربیات قبلیتون راه حال های باحال تری ارائه میدید.
  • کیفیت محصولی که در نهایت ایجاد میشه بهتر خواهد بود، چه از نظر ابعاد فنی و چه از نظر ابعاد تجربه کاربری. مثلا شما به عنوان یه فرانت-اند دولوپر فهم خوبی از UX داشته باشید، در حین توسعه محصول به اون نکات هم توجه بیشتری دارید در نتیجه کیفیت محصول شما در نهایت خیلی بالاتر خواهد رفت.


البته گسترگی این مهارت ها برای شما وابسته به انتخاب های شما در طی مسیر شغلی و حرفه ای تون هست. به نظر من کسی نمیتونه یه نسخه بپیچه برای همه شرایط ولی خوبه که در مورد معنی و مفهوم کلی این موضوع T شکل اطلاعات داشته باشیم.




این خلاصه چیزی بود که من از این شکل توسعه یاد گرفتم، دوست دارم شما هم اگر چیزی در موردش میدونید یا میتونید به این مطلب اضافه کنید توی کامنت ها بهش اشاره کنید، دمتون پیشاپیش گرم. اگه دوست داشتید میتونید از طریق لینکدین باهام در ارتباط باشید.



برنامه نویستجربه کاربریتوسعه محصولمسیر شغلیحسان
برنامه نویس از جلو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید