یه مثل معروف هست که میگه، من ترجیح میدم یه چاه باشم با عمق ۱۰۰ متر تا یک دریا باشم با عمق ۵ متر. این مثل به ما میگه که تخصص داشتن کلید موفقیت ماست. با وجودی که من خیلی با این مدل فکری موافقم اما در طول زمان به این نتیجه رسیدم که این حرف کاملا هم درست نیست.
در مدل چاه و دریا منظور اینه که بهتره شما تو یک زمینه انقدر تخصص و مهارت پیدا کنید که کااااملا توی اون زمینه متخصص بشید ولی از هیچ موضوع دیگه ای خبر نداشته باشید. مثل این میمونه که شما در مورد نور مطالعه کنید و در مورد صوت هیچ چیز ندونید در صورتی که ما میدونیم هر دو این ها از مباحث مهم علمی هستن.
از طرفی اگر مدل دریا رو در نظر بگیریم شما در نهایت همه کاره و هیچکاره هستید... از همه چیز اطلاعات محدودی دارید ولی هیچکدوم از اون کار ها رو نمیتونید به بهترین نحو انجام بدید. که اینم خوب نیست.
توسعه مدل T ایده اصلیش اینه که تو یک زمینه خاص، مثلا من که Front-end Engineer هستم، راجع به بعضی موضوعات دیگه که مستقیما ارتباطی به تخصصم ندارن اطلاعاتی داشته باشم و بتونم کار هایی انجام بدم. در عین حال روی مهارت اصلی خودم به اندازه ای عمیق شده باشم که بتونم به بهترین شکل انجامش بدم. من رو به عنوان یه Front-end بشناسن ولی درک خوبی از مباحث غیر مرتبط هم داشته باشم. حداقل مزیتی که برای من داره ایجاد حس Empathy هست.
توسعه T شکل ایده اصلیش اینه که تو یک زمینه (میخواد هر چیزی باشه) عمیق تر شو ولی گستره دانش ات رو تا اندازه قابل قبول زیاد کن. من که برنامه نویس هستم و تخصصم فرانت هست اینطوری میبینم T خودم رو:
من این جدول رو از روی نمونه هایی که روی اینترنت دیدم ساختم. مدل T به عنوان یه برنامه نویس به شما کمک میکنه که درک خوبی از مفاهیم تخصص های نزدیک به خودتون داشته باشید.
البته گسترگی این مهارت ها برای شما وابسته به انتخاب های شما در طی مسیر شغلی و حرفه ای تون هست. به نظر من کسی نمیتونه یه نسخه بپیچه برای همه شرایط ولی خوبه که در مورد معنی و مفهوم کلی این موضوع T شکل اطلاعات داشته باشیم.
این خلاصه چیزی بود که من از این شکل توسعه یاد گرفتم، دوست دارم شما هم اگر چیزی در موردش میدونید یا میتونید به این مطلب اضافه کنید توی کامنت ها بهش اشاره کنید، دمتون پیشاپیش گرم. اگه دوست داشتید میتونید از طریق لینکدین باهام در ارتباط باشید.