هلال Hilal Ahmad Azimi
هلال Hilal Ahmad Azimi
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

Hilal Azimi

هلال عظیمی
هلال عظیمی

تا که باد از روسری مویِ تو ظاهر می‌کند
هر جوان را حلقه‌ی زلفِ تو شاعر می‌کند

صبر کن آرام گیرد بادِ ظالم ور نه این
شیخِ با تقوای ما را زود کافر می‌کند

چشمِ تو از بسکه نورِ ویژه‌ای دارد بخود
همچو عیسی مُرده‌ها را حیّ و حاضر می‌کند

در میان شهر میگردی نمی‌دانی که این
عاشقت را کارِ تو افسرده خاطر می‌کند

"کارِ قلبم قبلِ تو تنها فقط پمپاژ بود
حال جای عقلِ من دستور صادر می‌کند"

سُرمه بر چشم تو می‌آید که بیکارانِ شهر
شهر را روزی دو تا چشمِ تو تاجر می‌کند

تا تصادف کم شود حالا مهندس‌زاده‌ها
روبروی خانه‌ی تو فکرِ عابر می‌کند

ترکِ میهن میکنم از بس نگاها سمتِ توست
شاعرت را این حسودی‌ها مهاجر می‌کند

هلال احمد عظیمیعاشقانهدکلمهشاعرانههلال عظیمی
Art is an excuse to live peacefully! 🎸Artist/Singer 🎙 🎼HAA🎼
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید