ویرگول
ورودثبت نام
خواب ظهر
خواب ظهر
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

می رهانم

صدای عجیب پختگی! مثل تلاطم امواج دریای یک خلیج گرم!
مثل نت های موسیقی که به اوج خود می رسه، احساس خوبی داره.
صدای دلنشین درونی که همیشه گوشهای روح را، نوازش میده و گهگاهی فریاد بر لب بسته سکوت! به لرزه درمیاره... فریادی که موهای بدن را سیخ می کنه.

طعم شیرین پختگی! مثل شیرینی های سالانه ی مادربزرگ به وقت دلخوش نوروز، لذت زیادی داره!

سکوت عمیق پختگی! مثل یک شب با دستی دراز در اعماق تاریکش، آرامش زیادی داره!
نسیمی خنک در شبهای پاییزی به حق که نوازش گر روح است نه جسم!

پختگی مثل دیدن یک فیلم منقلب کننده، مثل خوب شدن بعد از یک بیماری سخت، مثل گرفتن یک دوش آب سرد بعد از یک روز داغ! مثل بوسیدن و بغل کردن فرزند، مثل رانندگی ممتد در یک جاده منتهی به غروب آفتاب، مثل درک کردن سختیهای یک واقعیت و داستان!

من اینجا گوشه ای از این کره‌ی آب و خاک، انتظار چیزی را نمی کشم چون غرق این پختگی عجیب دوره‌ی سن و سالم هستم و خود را از هر چیز زائد استرس زای بیرونی می رهانم!


پختگیرواندل نوشتهمن
یک بی خبری دلچسب! بی خبری از همه چیز که بعد از یک خواب ظهر اتفاق میوفته!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید