نویسنده: هانیه هاتفیان - از همکاران هوده
شرکتها یا سازمانها میتوانند خود را در آیینههای مختلف ببیند. آیینههایی که هر یک تصویری از واقعیت سازمان را با شفافیتهای مختلف، به دست میدهند. هر چه تصویر شفافتر باشد، ریشه و عمق مسألهها بهتر دیده میشود و بنابراین امکان و فرصتِ بهبود و اصلاح بیشتر است. میتوان فقط بر صورتهای مالی چشم دوخت، وضعیت عملکرد مالی شرکت را فهمید و برای حل مشکلات راهکار داد. میتوان شرکت را در بازارِ فعالیت آن دید و نحوهی رقابت برای کسب جایگاه برتر را مَنظرِ شناخت سازمان قرار داد و در پیِ راهکارهای ایجاد مزیتِ رقابتی بود.
ما میخواهیم با سازمانها همراه شویم تا خود را در آیینهی همکاری ببینند: چه شکلی از همکاری در سازمان جاریست؟ چرا شاهد این وضعیت هستیم؟ مسألهی ما در همکاری چیست؟ چه زمینههایی به بروز این شکل از همکاری منجر شدهاند؟ چطور میتوانیم به پشتوانهی درک عمیقی که از چیستی و چرایی وضعیت همکاری داریم، راهحلهایی برای بهبود آن در پیش بگیریم؟
همکاری هم (مثل هدف، چشمانداز و نوآوری) از آن دست واژههایی است که در اسناد سازمانی [1] و سخنرانیهای عمومی و انگیزشی شرکتها زیاد به کار میرود. گاهی در سیاههی ارزشهای سازمانی بر آن تأکید میشود و گاهی انتظاریست که در قالب برنامهی عملیاتی برای واحدها تعیین میشود. اما واقعاً منظور از همکاری در سازمانها چیست؟ آیا میتوان سازمانی را تصور کرد که در آن ردی از همکاری نباشد؟ آیا باید بپذیریم در کنار تمامی تنشها و اصطکاکهایی که در تعاملات سازمانی شاهدش هستیم؛ به هر جهت کارها انجام میشوند و بنابراین همکاری به قدر کفایت وجود دارد؟ آیا فرآیندها، شیوهنامهها و سامانههای ارتباطی ضامن همکاری افراد در شرکتها هستند و به عبارتی برای بروز همکاری کفایت میکنند؟
شاید باید جور دیگری به مناسبات و تعاملات سازمانی نگاه کنیم تا بدانیم همکاری مسألهی ما هست یا نه؟
مواردی از این دست بر مسأله بودن وضعیتِ همکاری در شرکت دلالت دارند... ما معتقدیم هیچ طرح سازمانی یا سیستم پیشرفته و هوشمندِ از پیش طراحی شده و وارداتیای نمیتواند این وضعیت را تغییر دهد. سازمانها یا شرکتها پدیدههایی به غایت پیچیدهاند. پیچیدگیِ آنها فارغ از عصرِ پر تلاطم و بیثباتی که در آن به سر میبریم از انسانهایی که در آن با هم کار میکنند، ناشی میشود. انسان و ذهنِ آگاه و دارای توان معنابخشی و تفسیرِ اوست که مسببِ واقعیاتِ جاری در سازمان میشود. فارغ از آنکه یک شرکت در چه صنعت و جغرافیایی، چه محصولی را تولید میکند؛ «کار» و «همکاری» به عنوان کنشهایی انسانی، دو ستون و دو رکن اصلی همهی سازمانها هستند؛ در واقع این نحوهی ساماندادنِ کار و همکاری است که جوهرهی سازمان را میسازد.
ما برای آیینهای که در پیِ به تصویرکشیدن جوهرهی سازمان است نام «همکاری» را گذاشتهایم. آیینهای که تصویری از وضعیت با همکارکردن انسانها در سازمان به دست میدهد. از کاربردِ «همکاری» به جای «همکاری» هم انگیزههایی داشتهایم:
آیینهای که از آن میگوییم عمق و وسعت زیادی دارد؛ نگریستن به چهرهی سازمان در آیینهی «همکاری» کمک میکند هم توصیفی مبسوط و فربه از وضعیتِ «همکاری» به دست بیاوریم و هم به واسطهی عمق و گستردگی تصویر، پاسخی برای چراییِ رسیدن به این وضعیت داشته باشیم. وقتی تصویر عمق و میدان دید وسیعی داشته باشد میدانیم مشکل کجاست و چطور میتوانیم به راهحلهای بهبود بیندیشیم.
[1] منظور آن دسته از اسنادیست که زمان قابل توجهی را صرف تدوینشان میکنیم اما کسی به خاطر ندارد یک بار هم که شده اجرایی شوند!