هوده
هوده
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

توسعه‌ی مشارکتی؛ ترکیبِ تصمیم‌ها، کنش‌ها و بازاندیشی‌ها

یادداشتِ سوم از مجموعه یادداشت‌های «تطبیقِ سازمانی الگوهای توسعه»

نویسنده: سبا حاج‌جعفر- از هم‌کارانِ هوده

«ما کار می­‌کنیم، بدون آن­که دلیل کار خود را بدانیم». این جمله سرمنشأ بسیاری از مسائلی‌ست که در سازمان­‌ها می‌بینیم. البته که گزاره‌ای به غایت کلی‌ست ولی در ادامه تلاش می­‌کنیم تا جایِ ممکن ربطِ آن را با مسأله‌ی توسعه‌ در سازمان‌ها بکاویم.

سازمان­‌های امروزی در بافت مدرنِ پیچیده، بدون قطعیت و پر از خطر، نیازمند شکلی از فرآیند توسعه هستند که قالبی ایستا نداشته و بر روشی واحد در طول تاریخ مبتنی نباشد، بلکه همواره در پویش با اندیشه‌ی جاری، بسترهای سیاسی و تجربه‌­های زیسته نوسازی ­شود. پس می‌­توان آن را شکلی پویا از توسعه شناخت که در برهه‌‌های مختلف زمانی و در ساحت‌­های متفاوت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کارکرد دارد، چرا که پایداری خود را از روش خلاقانه و انتقادی‌اش می­‌گیرد. باید توجه داشت که ارتقای کیفیت زندگی دیگر تنها وابسته به افزایش رشد اقتصادی نیست؛ اکنون مسئله‌ی اشتراک در میان است و یافتن شیوه‌ی هم‌­زبانی برای فهم جایی که در آن قرار داریم، جایی که مختصات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را دارد.

ویژگی‌­های رویکرد مشارکتی در توسعه‌ی جوامع

در این رویکرد به توسعه‌ی جوامع، فرض بر این است که درگیری و دخالت مردم منجر به توسعه‌ی درون‌­زا و متکی به خود خواهد شد. مشارکت مردم یعنی همراهی کسانی که امر توسعه بر نحوه‌ی زندگی آنان تأثیر می‌گذارد و خود بازیگران این زمین هستند. در این مرحله از تاریخ بشریت، به خصوص در کشورهای درحال توسعه، بیشتر به شکلی از توسعه نیازمندیم که در آن به کارگیری رهیافتی جمعی برای توسعه لحاظ شده باشد.

آنچه ما به نام توسعه‌ی مشارکتی، به عنوان ایده‌­آل‌­ترین نوع توسعه، به آن پای‌بندیم الگویی از پیش آماده و قابل اجرا در لحظه نیست؛ بلکه فرآیندی یادگیری محسوب می‌­شود که ذی­‌نفعان مختلف را دربرمی‌­گیرد؛ اینجا از ذی‌‌نفعانی حرف می‌­زنیم که در الگوهای پیشین توسعه (نوسازی، وابستگی و جهانی‌سازی) دخیل نبوده‌­اند. این رویکرد به منظور توانمندسازی مذاکره پیرامون دیدگاه‌ها و اختلافات، هم­کاری‌­ها و شکل های جدیدی از جواب‌گویی متقابل به کار گرفته می­‌شود.

بررسی مفهوم مشارکت در رویکردی ایده‌­آل از توسعه

مشارکت کامل و خلاق یعنی همه‌ی افراد، گروه‌­های اجتماعی و ملت­‌ها در امور مربوط به خودشان، در سطوح محلی، منطقه‌­ای، ملی و بین‌­المللی شرکت داشته­ باشند. مشارکت را باید هم هدف، هم ابزار و هم یکی از نیازهای اساسی انسان در نظر گرفت.

مشارکت مردم در تصمیمات کمک می­‌کند تا به درکی عمیق‌­تر از شرایط تاریخی و اجتماعی خود، که نقش‌­های اجتماعی آن­­ها را ساخته، دست یابند. این شناخت از خود و جایگاه خود در جامعه، ابزاری است برای رسیدن به میلی درونی برای استفاده از مهارت‌­های بی­‌شمارِ اعضا برای توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی کشور یا سازمان‌شان. هم‌­اکنون نیز بخش قابل توجهی از ارتباط افراد در سازمان­‌ها به منظور یافتن منطقی برای فعالیت‌ها و اهداف فردی و جمعی‌شان در سازمان انجام می‌شود.

درحالی که رویکردهای توسعه‌ی اقتصادی به بازارها توجه می­‌کنند، در رویکرد توسعه‌ی مشارکتی بر مسائل ضروری فرهنگی، اجتماعی و نهادی زمانه نیز تأکید می­‌‌شود. از این روست که توسعه‌ی مشارکتی را جامع‌­تر می­‌دانیم.

با تمام تعاریفی که از مشارکت وجود دارد برای روشن شدن این مفهوم در یک بافت اجتماعی خاص باید سیر تکاملی آن را دوره‌های مختلف باتوجه به ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن جامعه بررسی کرد. بدون در نظر گرفتن شرایط خاص اجتماعی و تاریخی میدان مورد نظر نمی‌­توان تصویر دقیقی از مشارکت ارائه داد. الگوهای پرمایه‌­ای از مشارکت وجود دارد که با منطق طرح‌­های توسعه‌ی معمول و مرسوم قابل انطباق نیستند. اینجاست که باید الگوهای جوامع سنتی هم در میان انباشتی از الگوهای توسعه‌ی مدرن، درنظر گرفته­ شود. در غیر این صورت به دام تقلیل‌­گرایی گرفتار خواهیم ­شد؛ تقلیل به الگوهای مشارکت در کشورهای توسعه‌­یافته یا سازمان‌های پیشرفته و به‌نام.

در واقع مشارکت و توسعه‌ای که بر مبنای آن به دست می‌آید، الگوی خاصی ندارد؛ هیچ مشارکتی از فرهنگ جدا نیست. مشارکت معنای‌اش را از ارزش‌­های فرهنگی دریافت می‌­کند. مکانیسم مشارکت باید در متن جامعه معنا پیدا کند و یا اگر معنایی دارد به آن توجه شود. به عنوان مثال مبتنی بر مطالعات انسان‌شناسانه؛ دهکده‌­های اوجاما در جمهوری متحد تانزانیا، گروه‌­های پیش تعاونی بورکینافاسو و مراکز آموزش متمرکز مردم در گینه‌ی بیسائو نمونه‌­هایی از به کارگیری­‌های مجدد الگوهای مشارکت‌اند. اگر روندی از درون برای مشارکت آغاز نشود به احتمال قوی مردم آن جامعه هویت خود را از دست خواهند داد. این امر زمانی اتفاق می افتد که صنعتی شدن غالباً با توسعه و همگانی‌کردن با نوسازی و مدرن‌شدن اشتباه گرفته می‌شود.

الگوی مشارکت در سازمان‌­ها

مشارکت باید نیروی مشارکت‌کنندگان را جذب کند. مشارکت‌کنندگان باید هدف‌­های خاص و تعریف‌شده‌ی جمعی و سازمانی را آگاهانه بپذیرند و یا در راستای هدف اصلی بپذیرند که مسیر سختی را باهم طی کنند. مسیری که ممکن است دشوار بوده و دوست‌داشتنی نباشد. از منظری نهادی، همچون هر نهاد اجتماعی، سازمان نیز به مثابه‌ی یک نهاد اجتماعی می‌بایست خواستار هماهنگی فعالیت­‌ها، رفع مناقشات و آموزش اعضایش باشد.

مشارکت در دراز مدت است که به توسعه می­‌انجامد. توسعه‌­ای که فرآیندی مداوم و مستمر است. اگر فضایی این­‌چنینی می‌­خواهیم باید مشارکت جزئی از دیدگاه پویای نهادیِ ما باشد. از علل مشارکت نکردن اعضای سازمان/ جامعه می­‌توان به بی‌سوادی و نبود اطلاعات، موانع زبانی و فرهنگی و عادت به کناره‌گیری (فرهنگ سکوت) اشاره کرد. مصادیق این دلایل را حتماً همگی در سازمان­‌ها مشاهده کرده‌ایم. اما پرسش مشخص ما این است که چه عواملی باعث از میان رفتن این دلایل خواهندشد. چگونه سازمانی از گزند این پیچیدگی­‌ها رها خواهدشد؟

سازمان به مثابه‌ی جماعت کامل

سازمان­‌هایی که احساس تعلق، احساس مفید بودن و شبکه‌ی گسترده‌­ای از ارتباطات متقابل میان افراد را در خود دارند، جماعت­‌های کامل می­‌نامیم. در تعریف جماعت، کنش متقابل میان اعضا و ارتباط دو عامل محوری­‌اند و در این حوزه، ارتباط همراه با کنش متقابل کانون توجه نظریه­‌های سرمایه اجتماعی بوده‌­است. آنچه میان تمامی تعاریف مشترک است حضور افرادی در جماعت است که منافع مشترک، ارزش­‌های مشترک و شبکه­‌های اجتماعی دارند.

راه و رسم ورود و پژوهش در توسعه‌ی مشارکتی

سازمان­دهی جماعت راه و روشی است که به مردم کمک می­‌کند تا نیازهای خود را تعیین و راه­‌های ممکن برای رفع آن­ها را شناسایی کنند. این رویکرد شواهد خود را جز در زندگی مردم و در وابستگی کامل با بستر جماعت و جامعه نمی­‌جوید.

زمینه‌ی کارِ توسعه‌ی همه­‌جانبه‌­ای که ما در نظر داریم، زندگی روزمره‌ی مردم یا به عبارتی زیست همه‌­جانبه‌ی اعضای سازمان است. برای نگرشی نقادانه باید قدرت را در تمامی لایه‌­های این زندگی تحلیل کرد و آشنایی با سیمای جماعت، یکی از راه‌­های ورود به این فرآیند تحلیل است. این کار با روایت­‌های مردم آغاز می­‌شود.

ترسیم سیمای جماعت نخستین گامِ ما در شناخت جماعت است؛ بختی برای درگیرساختنِ اهالی سازمان در کاویدن داستان‌­های خویش و در نهایت سرآغازی برای رسیدن به آگاهی نقادانه از خودِ جماعت. شنیدن داستان جماعت از زبان خود آن‌ها و رسیدن آن هم‌آن‌­دم به گوش‌شان، فرآیند نظم‌­آفرین ذهنی مهمی در آگاه شدن به نقش و موقعیت اعضای جماعت است.

کاوش در ترکیب کنش اعضا و بازاندیشی خود آن­‌ها در ایفای نقش‌شان، سیر و سلوکی‌ست که زمینه را برای توسعه‌ی مشارکتی در سازمان‌ها فراهم می‌سازد. چنین سیر و سلوکی در انزوا صورت نمی­‌گیرد. در این ترکیب سلوک من -به عنوان یکی از کارکنان- به دیگران پیوند می­‌خورد، دیگرانی که طالب آگاهی جمعی و انتقادی­‌اند. با کنش‌­های دوسویه میان من و دیگران، افکار خود را در گفت­‌وشنود با هم به اشتراک می­‌گذاریم. باید توجه کرد که اینجا از یک گفت‌­و­گوی صرف حرف نمی‌­زنیم؛ این پویش میان باورها، دانش و تجربه حرفه­‌ای است که ما را به عمق فرآیند هشیارسازی، تحریک به آگاهی، تعهد داوطلبانه و آگاهانه و در نهایت شناخت نسبت اعضای جماعت با سازمان و اهدافش پیش می‌­برد. این فرآیند، آگاهی اعضا از نقش خود در سازمان را در تجربه و بازاندیشی می‌جوید نه در عقلی جداشده از بستر خود و تربیت‌­شده در رویکردی نخبه‌گرا و همین امر زیربنای کنش جمعی است.


مراجع:

۱. لدویت، مارگاریت. (۱۳۹۷) «نگرشی انتقادی به توسعه جماعت­‌محور». ترجمه نجم‌­عراقی، منیژه. تهران: نشر نی.

2. بوراووی، مایکل و دیگران. (۱۳۹۴) «جامعه‌­شناسی مردم­‌مدار». ترجمه صدیقی، بهرنگ. تهران: نشر نی.

توسعه سازمانیتوسعه سازمان
هوده تیمی‌ست متشکل از کارشناسان حوزه‌ی علوم سازمانی و مدیریتی، جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی، مهندسی صنایع و … که تلاش دارند با نگاهی عمیق‌تر به سازمان‌ها و مسائل آن‌ها بنگرند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید