گیانا
گیانا
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

گذر از عشق 9

ما از هم خیلی فاصله داشتیم جز استوری و اهنگ هایی که بود خبر خاصی از هم نداشتیم و من حس میکردم اون همه چیزایی که میذارم رو به خودش میگیره و حق داشت چون فقط برای اون بود. هر کی میومد که حرف بزنه خواستگاری کنه بی این که بهش فرصتی بدم ردش میکردم. یه روز که یه اقایی که شناخت کمی ازش داشتم ازم خواستگاری کرد مورد من نبود اما خیلی با خودم درگیر شدم اخرش که چی؟؟میخوای همینطوری دلتو به استوری که اون فک میکنی واسه تو گذاشته خوش کنی که چی؟؟ که چی تهش چی؟؟

حالم بد بود، شب بود دیدم استوری گذاشته و چکش کردم. اهنگ انگار سینا ساعی رو گذاشته بود :

انگار انگار انگار انگار انگار انگار

با تو همه چی دارم، دوست دارم

اخ نمیتونم خدا نمیتونم چطور دل بکنم ازش، اوضاع داشت خوبتر می شد. یه روز زنگ میزد واسه کارای دانشگاه خبر بده خیلی سرد حرف میزد یه روز یه جور دیگه می شد،مهر بود اخر مهر ما چهارتا قرار دفاعمونو انجام بدیم، محسن با اون ذات خرابش که همش سعی داشت تو کار همه سنگ بندازه نتونست دفاع کنه و اماده شه. دفاع که کرد بهش پیام دادم و تبریک گفتم

محسن هنوزم تو تلگرام با ایدی های ناشناس بهم پیام میداد وفحش میداد به علی پیام دادم میتونم باهات حرف بزنم ، زنگ زد حالم بد بود گفتم محسن چی از جون من میخواد چرا همش داره خانوادمو فحش میده؟ناراحت بودم گفت چی بگم گفتم زنگ زدم اروم شم گفت ببین عشقم ... مهم نیست ادم ها هرچی فحش بدن مهم نیست به دل نگیر اصلا برات مهم نباشه حرفه دیگه

تا حالا ازش نشنیده بودم بگه عشقم اونم با اون لحن...ارومم کرد . اروم شدم با اون یک کلمه اش... گذشت حس کردم رابطمون داره بهتر میشه... اذر بود نزدیک تولدش... شب تولدش بود و من با خودم دگیر بودم برای تولدش یه کلیپ درست کردم با اهنگ ستاره شادمهر و متنی که واضح خطابش میکرد... شب شد بهش پیام دادم تولدتون مبارک باشه پیام داد مرسی ازتون همین

چند روز بعد تلگرام یه پیام اومد از یه ناشناس مثل همیشه نوشته بود: هرچی رشته کردی پنبه کردم...بعد روز بعدش مینا و سما گفتن که علی با اونا حرف زده و در مورد من حرفایی زده ناراحت شدم چرا رفته این حرفارو به اونا گفته؟؟؟

بهم ریختم تمام این فاصله ما تمام این جدایی تقصیر یه نفر با حرفاش بود. حالم بد بود دوستم بادوست پسرش اومدن دنبالم رفتم بیرون داغون بودم گفتم اینطوری شده همش با خودم تو جمگ بودم مگه من چیکارش کردم مگه من چه بدی داشتم براش که حقم این شده؟ چرا این کارو با ما میکنه؟

روز بعد اومدم سرکار کلی گریه کردم تو اتاقم تنها بودم. مدیرمون امد پیشم گفت چی شده؟ گفتم اینطوری شده و براش تعریف کرد تو کم و کیف عشق من به علی بود. گفت به علی زنگ بزن تکلیفتو روشن کن بسه دیگه تا کی میخوای اینطوری بمونی...

شب دلو زدم به دریا و بهش پیام دادم میتونی حرف بزنی؟ بعد نیم ساعت جواب داد اره فقط یه جاییم خودم تماس میگرم باهاتون

زنگ زد گفتم زت یه گلگی دارم چرا جرفاتو به خودم نگفتی و... همه رو گفتم ، بحثمون شد گفت تو همش زنگ میزنی گلگی میکنی گفتم من گلگی نکردم فقط اگه بعضی وقتا باهات حرف زدم به حساب رفاقتمون بوده گفت من و تو رفاقتی نداشتیم من پرسیدم نداشتیم گفت اره .... تموم شد دنیا روسرم خراب شد

گفتم تموم شد واسم کنار گذاشتش، دیگه خواستگارامو رد نمیکردم فرصت میدادم حرف بزنن اما دو هفته نمی شد حالم ازشون بهم میخورد

شروع کردم به ساختن زندگیم ، ورزش میکردم کتاب میخوندم تنهایی بیرون میرفتم و... سعی میکردم از زندگیم لذت ببرم اما هنوزم تو اینستا همو داشتیم اما دیگه حتی استوریای همو نگاه نمیکردیم....

ادامه...


حرف حسابتمامعشق
شاید چون نداشتمت به یاد ماندی ای ارزوی محال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید