هر جایی که مشغول به کار هستیم؛ یکسری از کارها رو بر مبنای شرح وظایف و مسئولیتهامون انجام میدیم. در بیشتر محیطهای کاری، خروجی این کارها مورد ارزیابی قرار میگیرند. اما معمولاً در ارزیابیهای فرمولی، «ارزش»ی که هر فرد در سازمان ایجاد میکنه لحاظ نمیشه.
یکی از جاهایی که این تفاوت ممکنه خودش رو نشون بده وقتی هست که طبق آمارها و فرمولها، یک نفر ارزیابیِ خوبی داره؛ ولی مجموعه مدیریتی احساس میکنه که در واقع اینطور نیست یا برعکس، فرمولها نشون میدن یک نفر وضعیت خوبی نداره؛ اما مدیران سازمان اصلاً حاضر نیستند اون فرد رو از دست بدن.
البته راه حل اصلی این موضوع، در اصلاح شیوهی ارزیابی هست. اما در این مطلب روی سخنم مدیران سازمان نیستند؛ بلکه خودمون به عنوان فرد ارزیابی شونده هستیم.
به این توجه کنیم که ارزشی که در محیط کاریمون خلق میکنیم ممکنه لزوماً منطبق بر شرح وظایفمون نباشه. مثلاً آبدارچیای رو در یک مجموعهای دیدم که تقریباً معتمد اعضای سازمان بود. هرکی میخواست یه چیز مهمی رو امانت بسپره یا به صورت مطمئن به دست کسی برسونه از ایشون کمک میگرفت. از اون طرف مدیری رو در مجموعهای دیدم که شاید شرح شغلیش رو خوب انجام میداد. ولی همیشه غر میزد. طبق ارزیابیها نقش مهمی داشت و کارش رو درست انجام میداد. اما همکارانش از کار کردن باهاش انگیزه نمیگرفتن. مدیران مجموعه حس خوبی نسبت بهش نداشتن.
معمولاً ماها همکارانمون رو در ناخودآگاه بر اساس ارزشی که در محیط کاریمون خلق میکنم میشناسیم و ارزیابی میکنیم و بدیهیه که خودمون هم همینطوری در ناخودآگاهها ارزیابی میشیم. چون این ارزیابی معمولاً در ناخودآگاه اتفاق میفته و خروجیش به صورت یه حس به خودآگاه میاد، اصلاحش در فرد و سازمان کار سختی میشه.
به این دقت کنیم که ارزشی که در مجموعهمون خلق میکنیم. مثل انگیزه دادن به همکارامون، ایجاد فضای صادقانه و یکرویی، کمک قلبی برای پیشرفتشون و نمونههایی مثل این معمولاً در شرح شغلی و ارزیابی شغلی نمیگنجند. ولی شناختی که سازمان(مدیران و بدنه) از ما دارن و برمبنای اون رابطهشون رو با ما تنظیم میکنند خیلی وابسته به این ارزشهاست.
در مورد اینکه سازمان، چه کاری در راستای حل این مساله میتونه بکنه؛ بعداً مینویسم.
پینوشت ۱: این مطلب میتونه در مورد هر گروه(Group) یا کارگروه(Team)ی که روابط انسانی درش حکمفرماست صادق باشه. حتی خانواده.
پینوشت ۲: یه نکته ریزی رو باید بیشتر دقت کنیم. بیشتر اوقات، ارزش خلق شده در مرحله بعد از اینکه وظایف و مسئولیتها، به صورت نسبتاً خوبی انجام شده باشه؛ دیده میشه و موثرتر نمود پیدا میکنه. اما ضد ارزش، قبل از اون اثر میذاره. یعنی اگر وظایفمون رو خوب انجام بدیم؛ ولی ضد ارزشی(رفتار یا ارزشی متناقض یا مخالف با ارزشهای گروهمون) ایجاد کرده باشیم. انجام اون وظایف هم به خوبی دیده نمیشه.