در واقع ماجرا از این جا شروع شد که آقای نادعلی زاده مدیر عامل محترم شرکت تاد، من را عنوان مدیر فنی و سکرام مستر، تیم پرسیتی انتخاب کرد من هم به خاطر مطالعه و سابقه قبلی کاری و علاقه به راهکارهای چابک، پیشنهاد دادم که این راهکار ها را در تیم پرسیتی پیاده سازی کنیم. در طول این مدت من به کمک دانشی که داشتم، مطالعه، کمک بچه های تیم و همکاری شرکت، سعی کردم تا به بهترین شکل ممکن این راه کار ها را در تیم پیاده کنم، در هر بخش ازین مجموعه به یکی از چالش های بزرگ تیم در طول یک سال می پردازم.
اگر شما با راهکار های چابک آشنایی دارید، حتما ارزش انتقال تجربه های یک تیم دیگر برایتان مفید خواهد بود.اگر با راهکارهای چابک خیلی کم آشنا هستید یا اصلا در موردشان چیزی نمی دانید هم نگران نباشید، من سعی کردم تا اشاره هایی به خود موارد اصلی سیستم چابک بکنم، برای همین فکر کنم بازهم این مطلب می تواند برای شما مفید باشد.
شفافیت و یک سپرینت خوب
یک اصطلاح رایج در جنگ های دخلی آمریکا که به اشتباه بهفیلیپ شرایدن منتسب می شد این است که :« یک سرخ پوست خوب، یک سرخ پوست مرده است»، در واقع مفهوم اصلی پشت این جمله، همون اصطلاح خودمونه، یعنی«کار رو که کرد، آن که تمام کرد» پس یک سپرینت خوب، یک سپرینت مرده است، سپرینتی که توش تمام کارها تموم شده و دیگه چیزی ازش نمونده و کافی جسدش رو جارو بکشی و بره، اما وقتی این اتفاق نمی افته چی! وقتی مدیر تو حالت بر افروخته و مستاصل، میخواد زودتر کارهایی که قولشون رو داده یا براشون زمان بندی کرده رو تحویل بگیره، اما کارهای همه دست و پا شکسته به آخر سپرینت رسیده! اون موقع مثل گیر کردن سربازا تو مرداب، مجبوره دستور عقب نشینی بده! اما مشکل از کجا شروع میشه!
قطعا هم تیم توسعه و هم کارفرما دوست داره که کارها تموم بشه و گاهی حتی این تموم نشدن ها ممکنه مدیران رو نسبت به این سیستم بدبین کنه و باعث بشه تا اون ها آروم آروم روش های سنتی رو دوباره به کار بگیرن. برای خود من مسیله ی تموم شدن درست یک سپرینت، چالشی بود که مطالعه درباره اش، به خصوص توی سایت های خارجی، مثل خوندن کتاب های چگونه پولدار شوید به نظر می رسید! روش هایی که خیلی جذاب اما تقریبا غیر قابل پیاده سازی، به خصوص تو بستر یک شرکت کوچیک ایرانی که تازه می خواست این راهکارهای چابک رو تجربه کنه.
راه حل
از میان تمام چیزهایی که خوندم و پیاده سازی هایی که با کمک بچه های تیم، همکاری خوب شرکت، انجام شد، به نظر خودم، بزرگترین راه حل، شفافیت بود، عدم شفافیت، مثل زمین گل آلوده، هرچه قدر مدیران تیم فریاد بزنن، هل بدین، ما باید همه باهم سخت کار کنیم تا کارها رو برسونیم و نمودار رو پایین نگه داریم، تا وقتی زمین گل آلوده، ماشین سپرینت به مقصد نمیرسه، شفافیت مثل یه جاده، در همه جا نقش داره، در مورد تعریف کارها، مفهوم تموم شدن هر کار، کارهای پیش بینی نشده ای که از خارج وارد تیم میشن، کارهایی که بعد از هر خروجی گرفتن گریبان تیم رو می گرفت و خیلی موارد ریزی که وقتی با شفافیت اون ها رو بیان کردیم و براشون وقت در نظر گرفتیم، تازه تونستیم کم کم باهاشون کنار بیایم. درست مثل کشوری که توش آمار اعتیاد بالاست و مسیولینش به جای شفاف بودن با مردم و پذیرش این موضوع، اون رو انکار می کنن و سعی دارن جو رو آروم نگه دارن، همه می دونیم، توی این کشورها اغلب موضوع اعتیاد هنوز ادامه داره.
از شعار تا عمل
در واقع اگه مطلب رو همین جا تموم می کردم درست مثل، همه ی مطالبی که خودم خوندم، شما رو توی فضای مجله های موفقیت و چگونه پولدار شوید، با یک شعار غیر عملی، رها کرده بودم، اما صادقانه باید بگم بزرگترین چالش، اجرای این شفافیت درون تیم بود. خیلی سخت می شه با مشکلات و زخم هایی که تیم مدت هاست باهاشون کنار اومده رو به رو شد، نباید همه اون ها رو یهو رو کرد، دونه دونه مثل یک پرستار صبور و در عین حال با سیاست یک دیپلمات برجسته، با مذاکره و مدارا، باید قدم برای حل این موارد برداشت.
به نظرم جلسات رترو، که توی پست بعدی بهش می رسیم، یک جای عالی برای اجرای نقشه پرستار دیپلماته! حتما مطالب بعدی رو دنبال کنید تا باهم ببینیم چطور این مسیله ی شفافیت تو این جلسات مطرح میشه و چطور خود تیم با کمک یه سری راهنمایی های جزیی به راه حل های خوبی برای رفع مشکلات خودش میرسه.
چند تیمی و مهمتر شدن شفافیت
وقتی تیمی موضوعی را به عنوان چالش خود مطرح می کند در حالی که تیم دیگر هیچ ایده ای از ماجرا ندارد، تیم ها نسبت به هم بی حس می شوند و ایده ها و کمک هایشان کم رنگ و عملا روح یک تیم بودن در سپرینت زیر سوال می رود. شفاف سازی مشکلات و بیان آن به زبان ساده ای که همه متوجه آن بشوند و حتی بیان کارهایی که انجام می دهیم به زبان ساده، کمک شایانی در راستای یک سو شدن تیم ها، امکان بهره گیری از کمک ها و ایده های تیم های دیگر و نیز مشخص شدن جهت کاری و زمان پایان کار برای همه می شود.
در واقع چالش شفافیت با وجود چند تیم و چند پلنینگ خیلی پر رنگ تر میشه و همونطور که بالاتر گفتم، جلسات رترو نقششون پر رنگ تر.
در ادامه ی همین مطالب، من به چالش چند تیمی بودن و نحوه ی برخوردمان با آن می پردازم. اگر این چالش برای شما پیش آمده و شما با روش های دیگری آن ها را حل کردید، یا اگر نظر مخالف این روش ها دارید یا حتی نظری روی این نوشتار، مشتاقانه منتظر شنیدنشون هستم.
hossein.ataeefard@gmail.com