این جمله را امروزه از بسیاری از مدیران میشنویم: "ما دوست داریم تیممان خلاق باشد، اما اینطور نیست." همکاریای که انتظار داریم، بین اعضا شکل نمیگیرد. چطور میتوانیم این مشکل را حل کنیم؟ در این مقاله قصد دارم به این موضوع بپردازم که پایههای یک تیم خلاق چیست و چگونه میتوان تیمی را در مسیر خلاقیت هدایت کرد.
اولین نکتهای که باید بدانیم این است که خلاقیت یک ویژگی ذاتی نیست که فقط در برخی افراد وجود داشته باشد. همه انسانها استعداد خلاق بودن را در خود دارند، اما اینکه آیا فرصت شکوفایی این استعداد به آنها داده شده است یا نه، مسئلهای است که باید به آن بپردازیم.
برای داشتن یک تیم خلاق، پنج مرحلهای که در ادامه توضیح میدهم، ضروری است:
آرامش روانی به این معناست که اعضای تیم بتوانند بدون ترس از قضاوت شدن یا تحقیر شدن، در فضایی امن ضعفهای خود را بیان کنند. برای مثال، اگر من در یک تیم نباشم که بتوانم بگویم فلان موضوع را نمیدانم، این ترس باعث میشود اطلاعات غلط ارائه کنم یا سکوت کنم.
در بسیاری از تیمها، ترس از قضاوت باعث میشود افراد درباره دانستههایشان دروغ بگویند. این مساله میتواند مسیر حل مسئله را به اشتباه ببرد. به عنوان مدیر، وظیفه شما ایجاد فضایی است که اعضا احساس امنیت کنند و بتوانند بهراحتی ضعفها یا مشکلات خود را بیان کنند.
تمام اعضای تیم باید بهگونهای عمل کنند که دیگران به آنها اعتماد داشته باشند. این اعتماد به این معناست که هرکسی وظیفهای را برعهده بگیرد، تمام توان خود را برای انجام آن به کار ببرد.
برای ایجاد این اعتماد، باید به افراد آزادی و مسئولیت بدهید. از مدیریت جزئی و بیش از حد خودداری کنید و با ارائه بازخورد موثر، ضعفهای مدیریت زمان یا عملکرد آنها را در بلندمدت بهبود دهید. اگر بیش از حد افراد را کنترل کنید، آنها را به انسانهایی تنبل تبدیل میکنید که بدون نظارت شما، انگیزهای برای کار کردن ندارند.
مسئولیتهای واضح و دقیق برای هر فرد تعیین کنید. هر فرد باید بداند مسئول چه چیزی است و چه خروجیای از او انتظار میرود. همچنین لازم است افراد بدانند که وظایف آنها به یکدیگر وابسته است و همه در راستای یک هدف مشترک تلاش میکنند.
در این مرحله، ابزارهایی مانند OKR (Objectives and Key Results) میتوانند مفید باشند. تیم باید یک هدف واضح داشته باشد که اعضا برای رسیدن به آن تلاش کنند. اگر مراحل قبلی بهخوبی اجرا شده باشد، در این مرحله اعضای تیم معمولاً خودشان با شناخت نقاط قوت و ضعف یکدیگر، وظایف را به بهترین شکل تقسیم میکنند.
هیچکس دوست ندارد کاری بیمعنی انجام دهد. داشتن استراتژی برای اهداف بلندمدت بسیار مهم است. حتی اگر هدف برای شما به عنوان مدیر روشن باشد، باید مطمئن شوید که تمام اعضای تیم نیز اهمیت و ارزش هدف را درک کردهاند.
این درک از ارزش، بهطور مستقیم روی کارایی افراد تاثیر میگذارد و تمرکز آنها را افزایش میدهد. اگر افراد حس کنند که کاری که انجام میدهند ارزشمند است، با انگیزه بیشتری به آن میپردازند.
دیدن نتیجهی کار همیشه لذتبخش است. یکی از مشکلات رایج مدیران این است که گزارشدهی نتایج کار تیم را نادیده میگیرند.
بسیاری از افراد بعد از اتمام یک پروژه، فوراً به سراغ پروژه بعدی میروند و زمان کافی برای ارزیابی نتایج و قدردانی از تلاش تیم نمیگذارند. این کار باعث میشود اعضای تیم احساس کنند کارشان بیارزش است یا نتیجهای ندارد. به عنوان مدیر، باید از اعضای تیم برای کارهای خوبشان تشکر کنید و حتی اگر نتیجهای رضایتبخش نبود، دلایل آن را با تیم بررسی کنید. این کار حس مشارکت و ارزشمندی را در تیم تقویت میکند.
با رعایت این پنج مرحله، میتوانید تیمی داشته باشید که هر روز برای بهتر شدن تلاش کند. چنین تیمی اهداف مشخص و مشترکی دارد و بهصورت ناخودآگاه در مسیر خلاقیت و نوآوری قرار میگیرد.
شما به عنوان مدیر، در این شرایط میتوانید انرژی خود را صرف مسائل کلانتری مانند تعیین استراتژی بلندمدت یا طراحی نقشه راه (Roadmap) کنید. اما نکتهای که نباید فراموش کنید، مدیریت هوشمندانه اعضای تیم است.
در این مسیر ممکن است افرادی وارد تیم شوند که علاقهای به طی کردن این مسیر نداشته باشند. برای مثال، اگر فردی به دلیل عدم توانایی در پذیرش ضعفهای خود همکاریهای لازم را انجام نمیدهد، باید تلاش کنید این مشکل را حل کنید. اما اگر این تلاشها نتیجه نداد، باید قاطعانه تصمیم به اخراج او بگیرید.
شاید این فرد در نگاه اول نیروی خوبی به نظر برسد، اما رضایت و عملکرد کل تیم همیشه مهمتر از رضایت یک فرد است. به یاد داشته باشید که همکاری درست و مهارتهای نرم (Soft Skills) اعضای تیم پایه و اساس موفقیت در تمامی مراحل بالا است.
با رعایت این نکات، تیمی خواهید داشت که نهتنها خلاق است، بلکه به صورت خودگردان عمل کرده و مسیر موفقیت را برای خود و سازمان شما هموار میکند.