نقل شده حبیب ابن مظاهر، در #کربلا پیشانی بندی میبست که روی ابروهای سفید او را بگیرد
چرا؟
چون میخواست اعضای خانواده امامحسین (ع) و بچههای کاروان متوجه سفید بودن ابروهای ایشان نشن و نگن که یارهای رهبرشون خیلی پیر هستن و شاید ناتوان شدن! و شدت پیر بودن ایشان باعث نگرانی و اضطراب در آن بزرگواران نشه.
این داستان حبیب ابن مظاهر درس مهمی برای مدیران و رهبران تیمها داره که به مناسبت #محرم و به بهانه این نقل، میخوام در موردش بنویسم و بشنوم…
در مواقع بحرانی رهبران نباید مشکلات و نگرانیهای خودشون رو به تیم منتقل کنن. بلکه باید با حفظ آرامش و اطمینان، به تیمشون اعتماد به نفس بدند و از اضطراب و نگرانی آنها جلوگیری کنند. همانطور که حبیب با پوشاندن ابروهای سفیدش، اعضای خانواده امام حسین (ع) را از نگرانی درباره سن و توانایی خود بازداشت، مدیران نیز باید با #مدیریت درست و کنترل شرایط، تیمشون را در برابر مشکلات محافظت کنند و از ایجاد اضطراب در بین اعضای تیم جلوگیری کنند.
البته موارد خاص یا اهداف خاصی هم هست که ترجیح داده میشه بخشی از چالشها به تیم منتقل بشه که جلوتر در موردش میگم.
این درس مدیریتی نشان میده که رهبران باید همیشه به فکر رفاه و آرامش تیم خودشون باشن و با تدابیر مناسب، از تأثیرات منفی مشکلات و بحرانها بر عملکرد و روحیه تیم جلوگیری کنن.
احتمالا شما هم مدیرهایی رو تجربه کردین که از استرسشون استرس گرفته باشین! (خیلی بده)
در ادبیات مدیریتی، اصولی مثل آنچه در داستان حبیب ابن مظاهر به چشم میخوره، به صورت گسترده مورد بحث و بررسی قرار گرفتهان، این اصول تحت عنوانهای مختلفی مانند رهبری بحران، مدیریت اضطراب، و حفظ روحیه تیمی شناخته میشن.
در این کتابهای معتبر، به این اصول اشاره شده که شاید براتون جذاب باشه و دوست داشته باشید بخونید:
این کتاب به اهمیت نقش رهبران در ایجاد محیطی امن و پشتیبانیکننده برای تیمها میپردازد. Sinek تاکید میکنه که رهبران باید برای رفاه و آرامش اعضای تیمشون تلاش کنند تا آنها بتونن بهترین عملکرد را ارائه بدن.
هوروویتز در این کتاب تجربیات خودش در مدیریت بحرانهای بزرگ در شرکتهای فناوری رو به اشتراک گذاشته و توضیح میده که چگونه مدیران باید در مواقع سخت و دشوار اعتماد به نفس و آرامش خودشون رو حفظ کنن و به تیم اطمینان خاطر بدن.
برنه براون در این کتاب به اهمیت شجاعت و آسیبپذیری در #رهبری اشاره میکنه و توضیح میده که چگونه رهبران میتونن با حفظ آرامش و نشان دادن انسانیت خود، #اعتماد و همبستگی را در تیم تقویت کنن.
نویسندگان توضیح میدن که چگونه رهبران باید در مواقع بحران، آرامش و #تمرکز خودشون رو حفظ کنن و از انتقال نگرانیها به #تیم جلوگیری کنن.
این #کتاب به بررسی مشکلات رایج در تیمها و راهکارهای مقابله با آنها میپردازه.
لنسیونی توضیح میده که چگونه رهبران میتونن با #مدیریت درست و حفظ اعتماد و همکاری در تیم، از بروز اضطراب و نگرانی جلوگیری کنن.
این کتابها با ارائه تجربیات و مثالهای واقعی، به مدیران کمک میکنن تا بهتر بتونن در مواقع بحرانی رفتار کنن و تیمهای خودشون رو به بهترین شکل ممکن هدایت کنن.
رعایت اصولی مثل حفظ آرامش و جلوگیری از انتقال نگرانیها به تیم توسط مدیران، دلایل زیادی داره اما همزمان، رعایت این اصول باید با در نظر گرفتن مرزها و محدودیتهای معقول انجام بشه!
یعنی یه جاهای مدیر تصمیم میگیره که بخشی از چالشها را به تیم منتقل کنه و اینجاست بین رهبر خوب و بد و با تجربه و کمتجربه مشخص میشه! مرزهای تصمیمگیری اینجا خیلی به هم نزدیک هستن!
به طور خلاصه
رعایت اصل حفظ آرامش و جلوگیری از انتقال نگرانیها به تیم توسط مدیران میتونه به بهبود روحیه، بهرهوری و اعتماد در تیم کمک کند. با این حال، مدیران باید این اصل را با شفافیت، صداقت و مشارکت مناسب تیم در حل مشکلات ترکیب کنن تا از بیاعتمادی و فشار روانی زیاد جلوگیری بشه. حفظ تعادل و انعطافپذیری در این زمینه خیلی مهمه.
در واقع مدیر حق داره به صورت محدود چالشهایی که تیم ربط داره یا تیم میتونه در حل کردنش کمک کنه یا تاثیری در فرآیندهای کاری تیم (یا مسائل مالی تیم) داره را بدون انتقال نگرانی عنوان کنه ولی حق نداره کاری کنه که تیم مضطرب بشه و حتی اگه نیازه باید با دستمال روی ابروهای در هم رفتهاش رو هم ببنده!
خوشحال میشم نظرات و تجربههاتون رو بگین
پ.ن: اگه از کل مطلب فقط به روایت اولش توجه کردین یا میخواهید بپرسید منبعش کجاست! شما یه فرع گرا هستید که بعدا در مورد فرع گرایی و اصل گرایی مینویسم!