فک کنم هممون میتونیم روی این موضوع توافق کنیم که کمک کردن حس خوبی به ما میدهد. اما همیشه کمک کردن ایدهی خوبی نیست، به ویژه زمانی که با انگیزه های غلط کمک میکنیم تا بقیه رو به بازی بگیریم:
اولین انگیزهی غلط کمک کردن، موقعیه که بدون اینکه کسی ازمون کمک بخواد، داوطلبانه کمکش میکنیم و بعد وقتی از ما تشکر نمیکنن، عصبانی میشیم و حس بدی بهمون دست میده. چون انرژی کسی که کمک کرده، به جای دادن، گیرندهست؛ بقیه دوست دارن از کسی که کمک کرده، فاصله بگیرن.
اگر شما جزو این دسته هستید، به کسی کمک نکنید!
دومین انگیزهی غلط کمک کردن اینه که شخص کمک کننده دوست داره بقیه بهش احتیاج داشته باشن و بهش وابسته تا هیچموقع ترکش نکنن. این افراد میدونن که وقتی به کسی کمک میکنن، بقیه بیشتر و بیشتر سراغش میان و بهش وصل میشن، پس ترکش نخواهند کرد. مثل مادرهایی که دوست دارند بچههاشون مریض شن. اینطوری مادر، نقش قهرمان رو بازی میکنه!
سومین انگیزهی کمک کردن، انتظار از بقیس. یعنی من کمکت کنم تا تو هم کاری که من میخوام رو برام انجام بدی. ضرب المثل «نمک خوردی، نمکدان نشکن!» از اینجا اومده که اگه کسی کمکت کرد، دیگه نمیتونی باهاش مقابله و مخالفت کنی. این شرایط باعث میشه که از حس گناه استفادهی ابزاری کنیم.
چهارمین انگیزهی کمک کردن، خودگذشتگیه. حالا همه فکر میکنن اونایی که خودگذشتهان، واقعا از خودشون میگذرن و مغرور یا خودشیفته نیستن. این باور اشتباهیه. باور کسی که خودگذشتش یعنی کسی که کاملاً از همه چیش میگذره برای صلاح دیگران. اما توی واقعیت، همه چیز دو طرفس. پس خودگذشته چی بهش میرسه؟ او از همه بیشتر تشنه و گرسنهی عشقه پس غیرمستقیم این نیاز رو نشون میده.
پنجمین انگیزهی کمک کردن، احساس مسئولیت کردن افراطیه. این افراد احساس گناه زیادی درونشون دارن و فکر میکنن با کمک کردن زیاد، میتونن حس بهتری پیدا کنن. این افراد باید درک کنن که کمک کردن، مسئولیت نیست بلکه توانایی و خواستس.
ششمین انگیزهی کمک کردن، پرت کردن حواسه. کمک کردن به بقیه و تمرکز روی مشکلات بقیه، باعث میشه به مشکلات خودمون فکر نکنیم. هرچقدر نیاز به پرت کردن حواس خودمون داشته باشیم، مشکلات دیگران رو بزرگتر میکنیم.
پس قبل از اینکه به کسی کمک کنید، از خودتون بپرسید: آیا کمکی که میخوام به این شخص کنم، قدرتمند و بهتر میکنه یا ضعیف تر؟
